• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3876روز قبل
بهداشت روانی

این روزها از والدین و مربیان بسیاری این جمله ها را زیاد می شنویم، بچه های این دوره زمانه با گذشته خیلی فرق کردند. آن زمان ها معلم ها و والدین ارج و قرب زیادی داشتند، جلوی آن ها جیک ما درنمی آمد و بدون اجازه آن ها آب هم نمی خوردیم. با وجود انیکه تنبیه سختی هم می شوند اما اصلاً حرف گوش نمی دهند. می گی این کار رو بکن، انگار نه انگار، دقیقاً برعکس اون کار رو انجام می دن، از هیچ کس حساب نمی برند.گستاخ، لجباز، تنبل، ناسازگار پرتوقع و ... هستند.
چه اتفاقی افتاده است؟
نقش خانواده در رشد اجتماعی از دیدگاه دیانا باوم ریند  
شیوه های فرزند پروری
1- فرزند پروری استبدادی 
تنبیه کننده و محدود کننده است. والدین استبدادی کودکان را وادار می کنند تا از آنها پیروی کنند و به آنها احترام بگذارند. آنها محدودیت ها و کنترل های شدیدی بر کودکانشان اعمال کرده و تبادل کلامی اندکی دارند. برای مثال ، یک والد مستبد ممکن است بگویید : « این کار را همان گونه که من می گویم انجام بده و لاغیر ، جای هیچ بحثی نیست!». کودکان متعلق به والدین استبدادی اغلب به روشی رفتار میکنند که از نظر اجتماعی ناشایست است. آنها درباره مقایسهء اجتماعی  مضطرب می شوند ، در آغاز فعالیت شکست می خورند و مهارت های اجتماعی ضعیفی دارند.
سبک فرزند پرور استبدادی
 این والدین تنبیه کننده و محدود کننده اند
 فرزندان خود را وادار می کنند تا از آنها  اطاعت کنند .
 این والدین کنترل شدید و تهدید می کنند
 واینکه کمتر حرف می زنند وفکر می کنند
 بیشتر از همه می فهمند دیگران را ارزیابی
 سرزنش و تنبیه می کنند
احساس ارزشمندی کودک بستگی به تشویق و تنبیه موضع قدرت دارد
بچه های این خانواده ها ترسو مطیع ومضطرب هستند
در گذشته نظام تربیتی حاکم بر اغلب خانواده ها بر مبنای تربیت سنتی، مستبدانه، کنترلی و پدرسالارانه بود. در آن خانواده های پدرسالار، همسر و فرزندان در واقع در مالکیت پدر قرار داشته و پدر ارباب آنها به شمار می رفت. در این سیستم مستبدانه زبان تعلیم و تربیت بر اساس دو روش تنبیه جسمی و تنبیه کلامی بود.
اما هنوز متاسفانه فرزندان بسیاری از ما قربانی این سیستم تربیتی سنتی هستند. که یکی از دلایل این چالش ها در بین خانواده ها آشنایی مردم به ویژه زنان و کودکان و نوجوانان از حقوق خود است. بنابراین دیگر نمی توان با زور و تهدید و خشونت آنها را تربیت و کنترل کرد.
ما با والدینی رو به رو هستیم که به عنوان بخشی از فرهنگ، مدام چوب به دست ایستاده و تا فرد اشتباه کند او را مورد سرزنش و توهین قرار می دهد. مسلماً در چنین سیستمی، علاوه بر اینکه کودکان به دلیل ترس و وحشت، وادار به رفتارهای نامطلوبی مانند دروغگویی می شوند همچنین جرات ابراز احساس و ابراز نظر و عقیده و به طور کلی اجازه فکر کردن را ندارند که بزرگترین آسیب آن عدم رشد و پرورش فکر و اندیشه است که در صورت عدم پرورش آن، فرد عقلانیت و قاطعیت را که از ویژگی های والدین مؤثر است نیاموخته و مسلماً از روش های مستبدانه که ویژگی انسان های ضعیف است، استفاده می کند.
تعدادی از آثار مخرب تربیت سنتی بر مبنای دو روش تنبیه جسمی و کلامی:
1-از بین بردن تفکر خلاق و نقاد و به طور کلی فکر و اندیشه و خلاقیت
2-از بین بردن اعتماد به نفس
3-از بین بردن احساس مسوولیت و حس همکاری
4-افسردگی:یکی از عواقب این شیوه تربیتی است که آثار آن بیشتر در بزرگسالی دیده می شود.
5-افزایش رفتارهای ناسازگارانه، خشونت و پرخاشگری
6-عدم ابراز وجود و جرات مندی
اما روان شناسان معتقدند این نوع گفتار به ویژه با لحن بد و تحقیرآمیز به دلیل ایجاد تصویر "من بدم" و همچنین انتقال پیام های منفی در ذهن فرد درست نتیجه عکس می دهد. زیرا فرد برچسب را باور کرده و تصور می کند واقعاً آدم بد، فراموشکار و تنبلی است و هیچ تلاشی در جهت بهبود رفتار خود نمی کند.
به طور کلی تنبیه چه جسمی، چه کلامی، به ویژه در حضور دیگران، باعث مقاومت در هر فردی می شود و علاوه بر ایجاد احساس بی ارزشی و گناه و ایجاد حس تنفر، کینه جویی و انتقام و تلافی، همچنین باعث سرکشی، خشونت، پرخاشگری و ناسازگاری می شود به همین دلیل والدین می گویند هر چقدر به آنها می گوییم فایده ای ندارد، انگار، با دیوار حرف می زنیم و رفتار آنها بدتر می شود. هر چند در موارد بسیار نادری این جملات ممکن است مؤثر واقع شود و والدین قادر باشند او را با سیلی چه بر جسم و چه بر روح و روان وارد دانشگاه کنند. اما آیا آنها واقعاً از نظر جسمی و روانی، انسان های سالمی خواهند بود و در زندگی فردی، اجتماعی و زناشویی خود هم موفق خواهند شد؟
گاه مشاهده می شود برخی از والدین بر اساس طرحواره های ذهنی خود از الگوهای نامناسب و بعضا مخرب در شیوه های تربیتی خود استفاده می کنند
الگوهای مخرب شامل مواردی چون :
1-عیب جویی:چقدر تنبلی، تو اصلاً مسوولیت سرت نمی شه.
2-مسخره کردن:سطل زباله متحرک وارد شد. فقط خوردن و خوابیدن بلدی.
3-ناسزا و تحقیر کردن:تو هیچی نمی شی، چه مرگته آخه آستینمو نکش، چقدر بی ادبی.
4-سرزنش کردن:فراموش کار، اگر گردنت به شانه ات وصل نبود فراموش می کردن سرت را هم به خانه بیاوری، هزار بار گفتم، تو اصلاً آدم نمی شی.
5-شرمنده کردن:باید از خودت خجالت بکشی که جلوی دوستام آبروم رو بردی.
6-اخطار دادن، تهدید و ترس:زود باش، تلفن رو همین الان قطع کن. دیگه حق نداری با اون ارتباط برقرار کنی. اگه یک بار دیگه روی دیوار چیزی بنویسی کتک مفصلی می خوری.
7-متهم کردن:کی شکلات خورده پوستشو انداخته رو زمین؟ چقدر بی توجهی، ببین زمین رو پر از کثافت کردی.
8-شکوه، نق و غرغرزدن:از دست کارهات خسته شدم، این چه زندگی نکبتیه، بچه هم بچه های قدیم، یک بار شده تو خونه کمکم کنی.
9-دستور دادن:زود باش سریع اتاقت رو مرتب کن، سر و صدا موقوف، همین الان برگردید به کلاس، هر چی من می گم، انجام بده، بکن، نکن، بشین، نشین، نرو، و ...
10-مقایسه:از پسر خاله ات یاد بگیر که نصف توست، ببین چقدر به درسش توجه می کنه.
11-پیشگویی:باز که دروغ گفتی، پس فردا تو زندگیت آدمی می شی که هیچ کس بهت اعتماد نمی کنه.
12-برچسب زدن:تنبل، گیج، دست و پا چلفتی، بد شانس و ...
13-انکار احساسات:گریه نکن اون فقط یک پرنده بود.
14-امر و نهی فراوان، موعظه و ارشاد
2- فرزند پروری بی توجه 
یک شیوه ی فرزند پروری است که در آن والدین خود را با زندگی کودکان درگیر نمی کنند. هنگامی که فرزند آنها یک نوجوان یا حتی کوچکتر است ، اگر از آنها بپرسید «الان که ساعت 10شب است آیا می دانید فرزند شما کجاست ؟» جواب را نمی دانند . کودکان والدین بی توجه احساس میکنند که سایر جنبه های زندگی والدینشان مهمتر از خود آنهاست . کودکان والدین بی توجه اغلب به روش های ناشایست اجتماعی رفتار میکنند. آنها خود کنترلی ضعیفی دارند و نمی توانند به خوبی از عهده ی استقلال برآیند و انگیزه ی پیشرفت ندارند.
بی توجه و رها
 در این خانواده والدین خود را درگیر مسائل
 بچه ها نمی کنند
 این بچه ها احساس مهم بودن نمی کنند . انها
 پر توقع لجباز وواقع نگر نیست        
 خود کنترلی ضعیفی دارند و انگیزه پیشرفت
 ندارند .
کودکانی که در آزادی بی حد و حصر و فقدان انظباط زندگی می کنند .
  برای خودشان. والدین و جامعه ارزش قائل نمی شوند وبه سختی مسئولیت می پذیرند
3- فرزند پروری سهل گیر
یک شیوه ی فرزند پروری است که در آن والدین در زندگی فرزندان خود زیاد دخالت میکنند ولی ممنوعیت و محدودیت اندکی برای آنها قائل می شوند این والدین اغلب میگذارند کودکانشان اغلب هر کاری میخواهد انجام دهند و راه خود را بروند زیرا آنها معتقدند ترکیبی از حمایت و تأمین نیاز های کودک و نداشتن محدودیت ، وی را خلاق و با اعتماد بار خواهد آورد. نتیجه این است که این کودکان معمولا نمی آموزند که رفتار خودشان را کنترل کنند . این والدن به رشد همه جانبه ی کودک توجه ندارند.
فرزند پرور سهل گیر
  در اینجا  والدین خود را درگیر می کنندولی محدودیت و ممنوعیتی برای آنها قائل نمی شوند فکر می کنند
  حمایت و تامین نیاز بچه ها خیلی مهم است
  وگر نه خلاقیت آنها آسیب می بیند .
بچه ها در اینجا لوس ننر و پر توقع هستند
4-فرزند پروری مقتدر 
 (توانمند) ، کودکان را تشویق به استقلال میکنند اما برای آنها محدودیت هایی هم قائل می شوند و عملکرد های آنها را کنترل می کنند. مبادله ی کلامی فرآوانی با فرزندان خود دارند و آنها را حمایت می کنند. یک والد مقتدر دستها را به گردن فرزندش می اندازد، کاملا به او نزدیک می شود و می گوید «آیا تو میدانی که نبایستی آن کار را انجام می دادی؟ بیا با هم برای انجام آن به شیوه ای صحیح صحبت کنیم.» کودکانی که والدینشان مقتدر هستند اغلب رفتار اجتماعی شایسته ای دارند. آنها دوست دارند متکی به خود باشند و لذات و خواسته های خود را به تعویق می اندازند ، با همسالان خود کنار می آیند و عزت نفس بالایی دارند. به دلیل این نتایج مثبت باوم ریند روش فرزند پروری مقتدر را به شدت توصیه می کند.
فرزند پرور مقتدر
  توانمندی و حاکمیت عقلانیت در این سبک وجود دارد
  استقلال بچه ها تشویق می شود ولی پیگیر مسائل فرزندان خود نیز هستند
  واقع بین. همدل. تحلیلگر. و آرام اند
در این خانواده ها بچه هااز عزت نفس بالایی برخوردارند . خودشان و دیگران را دوست دارند و سازگارند
باید از دخالت ناشیانه در تربیت پرهیز کرد اگر روش بلد نباشیم بهتر است هیچ کاری نکنیم
تربیت کردن وابسته کردن . مطیع کردن و دست پرورده کردن نیست . بلکه برطرف کردن موانع رشد است

 

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:21
بهداشت روانی

برای اولین بار در سال 1944 هانس آسپرگر (پزشك اتریشی) گزارشی در مورد كودكانی كه در ارتباط و تعاملات اجتماعی دچار مشكل بودند، منتشر كرد.

علائم خاص این اختلال شامل مواردی چون:
فقدان همدردی بادیگران، نقص یا عدم توانائی در برقراری ارتباط با همسالان، آسیب مشخص در استفاده از رفتارهای غیر كلامی نظیر خیره شدن چشمی، حركات بدنی و وضع اندامی عجیب، علائق، فعالیتها و یا رفتارهای تكراری، مشغولیت شدید فكری در مسائل خاص و گاهی با اشیا می باشد.
امروزه اختلال آسپرگر جزو اختلالات نافذ رشد است. این اختلالات شامل موارد زیر می باشند:

اختلال اتیستیك: ارتباط، تعامل اجتماعی و بازی تخیلی بطور مشخص آسیب دیده است. علائق، فعالیتها و رفتارهای تكراری دیده می شود. اختلال معمولاٌ در سه سال اول زندگی شروع می شود.

اختلال آسپرگر: با آسیب در تعاملات اجتماعی و وجود فعالیتها و علائق محدود مشخص می شود. علائم بالینی كلی كه نشان دهنده تاخیر در زبان باشد وجود ندارد یعنی در حقیقت مبتلایان مشكلات كمتری دارند. هوش طبیعی و یا بالاتر از طبیعی است.

اختلال رت: اختلال پیش رونده ای است كه فقط در دختران دیده می شود. ابتدا دوره رشد طبیعی است ولی بعد مهارت های بدست آمده قبلی و استفاده هدف دار از دستها ازبین می رود و بجای آن حركات تكرار شونده دست ایجاد می شود كه شروع آن بین سنین یك تا چهار سالگی است.

اختلال فروپاشنده دوران كودكی: رشد حداقل در دو سال اول زندگی طبیعی است. پس رفت جدی مهارتهایی كه قبلاٌ وجود داشته است مشاهده می شود.

اختلال نافذ رشد غیر اختصاصی: به تنهائی علائم مشخص هیچ یك از اختلالات بالا را ندارد و نمی توان آن را جزو یكی از طبقه بندیهای فوق الذكر جای داد. این اختلال در پسران حدوداٌ چهار برابر شایع تر از دختران است. مبتلایان نوع خفیفی از علائم اتیسم را نشان می دهند و معمولاٌ از نظر بهره هوشی طبیعی هستند.

تشخیص افتراقی اختلال آسپرگر از اتیسم:
ملاكهای تشخیصی تقریباٌ مشابه اتیسم هستند یعنی موارد مشابهی بین این دو از نظر تعاملات اجتماعی، ارتباطات و دامنه فعالیتها و علائق وجود دارد. اما مشخصه اصلی افتراق اختلال اسپرگر از اتیسم عدم وجود تاخیر مشخص در شروع تكلم و رشد زبانی است. از طرف دیگر این كودكان و نوجوانان از نظر مهارتهای خود یاری و تعاملات اجتماعی مشكل جدی ندارند. آنها تمایل دارند بادیگران ارتباط برقرار كرده صحبت نمایند اما تون كلام گاهی غیرآهنگین و یكنواخت است و گاهی آهنگین و پرسشی است. ژستهای غیر كلامی كه بیانگر احساسات درونی است، كمتر وجود دارد. از نظر تولید كلام یاخیلی زیاد و یا كم صحبت می كنند و طرز تكلم آنها عجیب و غریب به نظر می آید. از ضمیر «من» كمتر استفاده كرده و بیشتر نام خود را به زبان می آورند. مبتلایان در مورد درك مفاهیم طنز آمیز و شوخی مشكل دارند.
در اختلال آسپرگر، رشد اولیه ( شامل رشد شناختی و زبان) ظاهراٌ طبیعی است اما كودك دارای علائق غیر عادی است كه با حساسیت فراوان آنها را دنبال می كند. در این حالت كودك نقایص اجتماعی خود را هنگامی بروز می دهد كه وارد مراحل پیش دبستانی می شود و در معرض روابط با همسالان قرار می گیرد.

سبب شناسی اختلال آسپرگر:
علت اصلی بروز این اختلال ناشناخته است اما پژوهشگران مواردی چون عوامل ژنتیكی و مغزی را مطرح می كنند.

درمان اختلال آسپرگر:
اختلال آسپرگر پیش آگهی بهتری از اتیسم دارد و در درمان آن از روشهای مختلفی چون آموزش خانواده، تقویت مهارت های اجتماعی، دارو درمانی و توانبخشی استفاده می شود.

 

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:20
بهداشت روانی
مفهوم خود شکوفایی (Self - Actulization) اصولا در نظریات مربوط به مکتب انسان گرایی مطرح شد. کارل راجرز و آبراهام مازلو از چهره‌های معروف نظریات انسان گرایی این مفهوم را برای توصیف افرادی بکار بردند که ویژگیهایی متفاوت از بقیه دارند. ویزگیهایی که این دو انسان گرا برای افراد خود شکوفا عنوان می‌کنند، در بسیاری جهات همپوشی دارند.
چه چیزی باعث می‌شود یک فرد به خود شکوفایی برسد؟
چرا همه افراد به خود‌ شکوفایی نمی‌رسند؟
ویژگیهای افراد خود شکوفا از دیدگاه راجرز
از دیدگاه راجرز رسیدن به خود شکوفایی به معنای رسیدن به بالاترین سطح سلامت روانی است. پذیرش همه تجارب ، گرایش به زندگی کامل در هر لحظه از هستی ، داشتن توانایی هدایت خود بجای هدایت شدن بر اساس منطق ، عقاید و خواستهای دیگران ، احساس آزادی در عمل و تفکر و برخورداری از خلاقیت سطح بالا از ویژگیهای افراد خود شکوفاست. چنین شخصی از دید راجرز همواره از رعایت مثبت غیر شرطی اشخاص مهم و مورد اعتماد بهره‌مند بوده است. به عبارتی همواره او را برای خودش خواسته‌اند، نه برای کارهایش. چنین فردی قادر است دائما بطور سازنده و به صورت فزاینده‌ای بسوی رشد و کمال گام بردارد. او در برابر شرایط ناموفق و ناراضی زندگی تسلیم نمی‌شود و تلاش می‌کند برای کامل شدن و به حد کمال عمل کردن ، روابط با دیگران را در بهترین و مناسب ترین شکل جهت می‌دهد. آنها آمادگی کسب هر گونه تجربه را دارند، همه عوامل مربوط را سبک و سنگین می‌کنند و سعی می‌کند ارتباط یکپارچه‌ای با تمامی زمینه‌ها داشته باشد.

 

ویژگیهای افراد خود شکوفا از دیدگاه مازلو
آبراهام مازلو (Abraham Moslow) در نظریه انگیزشی خود اظهار داشت که افراد در جهت خود ‌شکوفایی تلاش و حرکت می‌کنند، ولی وقتی در مورد میزان افراد خود ‌شکوفا تحقیق کرد، کمتر از یک درصد از افراد را خود ‌شکوفا یافت. این تمایز بین تمایل به خود ‌شکوفایی و پایین بودن تعداد افراد خود‌ شکوفا او را بدین نتیجه رساند که افراد خود ‌شکوفا دارای ویژگیهایی هستند که دیگران ندارند. آنها چیزهایی و اهدافی در زندگی دارند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند. مازلو با مطالعه ویژگیهای افرادی چون آبراهام لیکلن ، والت و نیمن ، وان بتهوون ، آلبرت انیشتین و الیور روزمت خصوصیاتی که این شخصیتها را از افراد دیگر متمایز می‌کرد، مشخص نمود. او ویژگیهای این انسانها را چنین خلاصه کرده است:
به واقعیتها توجه دارند و جهت گیری آنها در برخورد با مسائل و ارتباطاتشان و پذیرش آنها واقع گرایانه است و تلاش می‌کنند که ادراکات خود را مبتنی بر واقعیات بسازند.
خود و دیگران و جهان را آنطور که هست می‌پذیرند. به عبارتی تلاش می‌کنند میانه خوبی با شرایط خود و دیگران داشته باشند و آنها را به همان صورت بپذیرند.
بیش از اینکه خود محور باشند، توجهشان به مشکلات خارجی معطوف است.
نیاز به خلوت و حریم خصوصی دارند.
خود مختار و مستقل هستند.
منزلت اشخاص و اشیاء در نظر آنها قالبی و ثابت نیستند، بلکه در تحول است.
اکثر آنها دارای تجربه‌های روحانی و معنوی هستند که لزوما خصیصه مذهبی ندارند.
خود را با همنوعان خود همانند می‌کنند.
روابط آنها با افراد معدودی که مورد مهر و علاقه هستند، عمیق و عاطفی است نه سطحی و معنوی.
وسیله را با هدف اشتباه نمی‌کنند. و در عین اینکه از وسایل به نحو احسن استفاده می‌کنند، به اهمیت آنها در رسیدن به اهداف خود که ارزشمندی بالاتری دارند اذعان دارند.
شوخ طبعی آنها فلسفی است نه خصمانه. بطوری که روابط اجتماعی آنها را خلق نمی‌سازند.
خلاق هستند.
نسبت به همرنگی فرهنگی مقاومت می‌کنند.
نسبت به کار خود در صرف وقت ، در راه آن تعهد و احساس مسئولیت دارند.
رفتار آنها ساده و طبیعی است.
نیاز به خود پیروی ، با خود بون و استقلال شخصی دارند.
تجارب عرفانی یا اوج دارند.
از روان رنجوری رهانید و در سلامت روانی بسر می برند.

مازلو پس از تحقیق و بررسی ، ویژگیهای کلی افراد خود شکوفا را به شرح زیر بیان کرد:
ادراک بسیار کارآمد از واقعیت ، آنها دنیا را چنانکه هست می‌بینند، بدون پیش‌داوری یا قضاوت قبلی.
پذیرش خود ، دیگران و طبیعت بطور کلی
خود ‌انگیختگی ، سادگی و طبیعی بودن
تمرکز روی مشکلات به جای تمرکز روی خود
نیاز به استقلال و داشتن حریم شخصی
احساس درک تازه و مداوم از جهان اطراف خود
تجربه‌های عرفانی
علاقه اجتماعی
روابط بین فردی ، روابط دوستی افراد خود ‌شکوفا شدید‌تر و عمیقتر از روابط مردم عادی است.
خلاق بودن ، افراد خود شکوفا در همه فعالیتهای خود انعطاف‌پذیر ، خودانگیخته و مشتاق اشتباه کردن هستند.
ساختار منش دموکراتیک ، قادرند در ارتباط با هر فردی با روشنی و تواضع ارتباط برقرار سازند.
مقاومت در برابر فرهنگ‌ پذیری ، در واقع آنان بوسیله ماهیت درونی خودشان اداره می‌شوند و نه بوسیله فرهنگ.
این ویژگیها در مواردی باهم وجه مشترک دارند، بطور کلی به نظر می‌رسد که ویژگی انسانهای خود شکوفا به استقلال و اعتماد به نفس است. آنها پذیرای خود و دیگران هستند و مهمتر از همه پذیرای چیزی هستند که زندگی به آنها عرضه می‌کند. نیازمندی این اشخاص ، نیازهای سطح بالا در سلسله مراتب نیازهای مازلو است، نیاز به چیزی که برای زندگی خوب لازم است، همچون حقیقت ، عدالت و امثال اینها. شخصیتهای خودی کلونا به مازلوآ آموختند که انسان نه تنها برای بقاء و یا رفع کمبودها و نارساییها تلاش می‌کند، بلکه به دنبال وجودی بامعناست که از نیاز درونی برای همسازی و یکپارچگی نشأت می‌گیرد. تقریبا همیشه افراد میانسال یا بالاتر دارای این ویژگی هستند، به نظر مازلو آنها کمتر از یک درصد جامعه را تشکیل می‌دهند.
انتقاد از نظریه خود شکوفایی
روش پژوهش و داده‌های تحقیقی مزبور ، به این دلیل که نمونه مورد مطالعه وی بسیار کوچکتر از آن است که تقسیم نتایج را ممکن سازد مورد انتقاد قرار گرفته است. دیگر اینکه انتخاب آزمودنیها بر اساس ملاکهای ذهنی خودش درباره سلامت روانی صورت گرفته است و اصطلاحات او به صورت مبهم تعریف شده‌اند. نظریه خود شکوفایی از حمایت تجربی آزمایشگاهی محدودی برخوردار است، بیشتر پژوهشها نتوانسته‌اند این نظریه را تّأیید کنند، اما این نظریه در تعلیم و تربیت ، صنعت و تجارت ، پزشکی و روان درمانی مورد استفاده قرار گرفته است.

 

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:20
بهداشت روانی
حملات پانیک یک نوع پاسخ به شرایط استرس زا می باشد. تفاوت آن با دیگر پاسخ های بدن نسبت به عوامل شروع کننده ی استرس تنها در شدت و علائم آن می باشد. حمله ی پانیک یک دوره ی احساس ترس شدید است که بطور موقت فعالیتهای عادی فرد را مختل می سازد. شروع آن معمولاً ناگهانی و بدنبال یک عامل محیطی آزاردهنده یا دلهره آور است.
هر چند برای فرد اغلب احساس ترس و ناراحتی شدید را ایجاد می کند، مکانیزم آن در حقیقت یک واکنش تکاملی بدن است که به آن اصطلاحاً fight-or-flight response (این پاسخ یک پاسخ حاد به استرس خوانده می شود که توسط والتر کانون در سال 1929 توصیف گردید. بر اساس این تئوری حیوانات در مقابله با خطرات یک سری شارژهای الکتریکی از دستگاه سمپاتیک خود صادر می کنند که آنها را برای فرار یا مبارزه آماده می سازد.

این پاسخ بعدها به عنوان اولین مرحله ی نشانگان تطابق عمومی که پاسخهای استرس در مهره داران را تنظیم می کند، شناخته شد.)می گویند. نشانه ها شامل لرزش ، تنگی نفس ، تپش قلب ، درد سینه ، تعریق ، تهوع ، سرگیجه ، احساس سبکی در سر و احساس خفگی می باشد. در هنگام حمله ی پانیک مقادیر زیادی آدرنالین در خون ترشح می شود. بسیاری از افراد که برای اولین بار دچار این حملات می گردند ،فکر می کنند که دچار حمله ی قلبی شده ، در حال از دست دادن عقل خود هستند و یا دارند می میرند.

 

بسیاری می گویند این حملات دلهره آورترین وقایع زندگی آنها بوده است. اگر این حملات بصورت مکرر و غیر منتظره اتفاق افتد بعنوان بیماری پانیک تلقی خواهد شد ، ولی حملات پانیک در جریان دیگر بیماریهای اضطرابی نیز اتفاق می افتد. بعنوان مثال کسانی که دچار فوبیا(ترس از مکانهای سربسته ، ارتفاع ، جاهای پرازدحام و ... ) هستند ، ممکن است حملات پانیک را با قرار گرفتن در شرایط اضطراب آور تجربه کنند.

بیماران دچار حملات پانیک بخوبی با داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی درمان می شوند. مشخصه اصلی اختلال پانیك، وقوع خود به خود و غیره منتظره حملات پانیك است كه شامل حملات و دوره های مجزای ترس شدید هستند. فراوانی بروز حملات از چند نوبت در روز تا صرفا تعداد انگشت شماری حمله در یك سال فرق می كند.

نخستین حمله پانیك اغلب كاملاً خود به خود است. اما گاه حمله های پانیك به دنبال آشفتگی، فعالیت بدنی، فعالیت جنسی یا آسیب هیجانی متوسطی روی می دهند. وقتی حمله پانیك آغاز می شود، علایمش در عرض ده دقیقه به سرعت تشدید می شود.

علایم روانی عمده این بیماری عبارتند از، ترس مفرط و احساس قریب الوقوع بودن مرگ و نابودی. بیمار غالباً نمی تواند علت ترس خود را بیان كند. ممكن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمركز اشكال پیدا كند. برخی نشانه های جسمی حمله پانیك عبارت است از افزایش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگی نفس و تعریق. بیمار اغلب می كوشد محلی را كه در آن قرارگرفته است ترك كند تا از كسی كمك بگیرد. حمله عموماً بیست دقیقه و ندرتاً بیش از یك ساعت طول می كشد.
بیمار ممكن است در حین حمله دچار مسخ شخصیت (depersonalization)یا مسخ واقعیت (derealization) شود.

علایم حمله پانیك ممكن است سریع یا به تدریج برطرف شود. گاه بیمار در فاصله حملات از ترس اینكه حمله دیگری به سراغش بیاید، دچار اضطراب انتظار می گردد.

نگرانی جسمی از مرگ به دلیل مشكل قلبی یا تنفسی ممكن است كانون اصلی توجه بیمار در حین حلمه پانیك باشد. گاه بیمار فكر می كند تپش قلب و درد قفسه سینه اش نشانه آن است كه دارد می میرد. حدود 20% از بیماران در حین حمله دچار حلمه های افتش (سنكوپ) می شوند. این بیماران افراد جوان 20 تا 30 ساله هستند كه به بخش فوریت ها مراجعه می كنند و با اینكه از نظر جسمی سالم اند، اصرار می كنند كه دچار حمله قلبی شده اند و دارند می میرند.
اختلال پانیك اغلب با آگورافوبیا (گذرهراسی) همراه است. در آگورافوبیا، بیمار از هر موقعیتی كه در آن دست یابی به كمك مشكل باشد، سرسختانه اجتناب می كند. آنها دوست دارند در اماكنی مثل خیابان های شلوغ، مغازه های پرازدحام، فضاهای سربسته (مانند زیرپل و آسانسور) و وسایل نقلیه در بسته (مانند مترو، اتوبوس یا هواپیما) یكی از دوستان یا اعضای خانواده همراهیشان كنند.

انواع درمان های حملات پانیك شامل:
دارو درمانی، توان بخشی و روش های آرام سازی (relaxation) است كه می تواند به شما در كنترل این حملات كمك فراوانی كند. نكات دیگری كه می تواند آرامش بیشتری به فرد دچار حمله دهد شامل این موارد است: اطمینان دادن به بیمار مبنی بر اینكه این علایم مربوط به یك بیماری شناخته شده است و باعث مرگ نخواهد شد، تشویق بیمار به تنفس آرام و عمیق در مواقع تنگی نفس، اجتناب از مصرف كافئین و نیكوتین.

دارو درمانی

آلپروزولام و پاروكستین ssris ،tcas ،و... از داروهای مورد استفاده در درمان اختلا پانیك هستند. درمان شناختی- رفتاری با گروه درمانی و خانواده درمانی به بیمار و خانواده اش كمك می كند كه خود را با واقعیت وجود این اختلال در فرد بیمار و مشكلات روانی- اجتماعی ناشی از آن سازگار سازند.
دوره درمان پس از بهبود اولیه که حدود یک ماه طول میکشد، در حدود 8 تا 12 ماه است.

 

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:19
بهداشت روانی
از كجا شروع كنم؟
- چگونه برنامه ریزی كنم؟
- از كجا باید شروع كنم؟
- چقدر وقت دارم؟
- ....
این روزها افكار خیلی ها درگیر چگونگی طراحی برنامه ریزی درسی شده است ؛ اما دوستان خوبم! نوشتن یك برنامه درسی منسجم و خوب، آن قدرها هم كه تصور می كنید،سخت نیست؛فقط كمی دقت میخواهد؛
- برنامه ریزی درسی چیست ؟
- چرا برای مطالعه به برنامه ریزی نیازمندیم؟
- یك برنامه ریزی خوب چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
- چگونه می توانیم یك برنامه ریزی خوب را طراحی كنیم؟
وقتی ما در زندگی هدفی داریم و می خواهیم برای رسیدن به آن هدف،كاری انجام دهیم،ناگزیریم كه مسیری را طی كنیم

انتخاب مسیر ورسیدن به هدف مورد نظر ما ،بسیار با اهمیت است؛چرا كه هم می توانیم مسیر پر پیچ خم وانحرافی را انتخاب كنیم و هم بهترین مسیر را؛واین بستگی به میزان علاقه ما به آن هدف و خواسته مان دارد
اگر هدف ما كمرنگ باشد،شدت و ضعف مسیر برای ما كم اهمیت است و انگیزه ای برای رسیدن ما را مشتاق نمی كند؛اما اگر هدف ما بسیار ارزشمند باشد،راه دوم را انتخاب می كنیم و برای رسیدن به آن از هیچ تلاش وكوششی دست بر نمی داریم و میدانیم كه برای رسیدن به آن،سختی هایی رانیز باید متحمل شویم ؛بنابراین، شور وشوق رسیدن به هدف، انگیزه تلاش كردن را در ما زیاد می كند
انتخاب مسیر ،همان برنامه ریزی درست ومطلوب است؛یعنی اگر ما هدف مشخص و معینی داشته باشیم و آن هدف برای ما بسیار ارزشمند باشد،شور وشوق رسیدن به آن ،این انگیزه را در ما ایجاد می كند كه چگونه برای پیمودن به بهترین نحو برنامه ریزی كنیم تا بهترین نتیجه را در راه رسیدن به هدفمان بگیریم؛بنابراین،«برنامه ریزیتنظیم راههای هدفمندبرای رسیدن به هدف است»
بدون هدف، برنامه ررزی معنایی ندارد ؛همانگونه كه بدون انگیزه،هدف نیز معنایی ندارد؛پس برای رسیدن به هدف ،ابتدا باید اهداف جزئی تر را طی كرد؛مثل پلكان یك پله كه برای رسیدن به آخرین پله باید ابتدا از اولین پله شروع كرد
«طبق تحقیقات انجام شده ،یكی از ویژگی های بارز انسان ،قدرت تفكر واندیشه است انسان در طول زندگی خود ،هرگز از تفكر و اندیشه جدا نبوده است وبا تفكر صحیح توانسته است به حل مسائل ومشكلات خود بپردازد و به رشد و تعالی نائل آید»؛بنابراین، در طراحی برنامه درسی می تواند با استفاده ازتفكر صحیح ،مسیر رسیدن به هدف خود را اانتخاب كند در برنامه ریزی درسی می تواند به ردو صورت عمل كرد؛یا طراحی واستفاده از برنامه ای كه هدفمند ،سازمان یافته ودقیق است كه به شیوه منظم قابل اجراست و بر اساس زمانهای مشخص تنظیم واجرامی شود ،ویا براساس ذهنیت افراد شكل می گیرد و فرد با توجه به توانایی اش ،بدون در نظر گرفتن زمان مشخص شروع به مطالعه می كند و بر اساس نیاز خود ،به كارهای تفریحی و استراحت می پردازد ؛در هر صورت این به خود شما بستگی دارد هر شیوه ای را كه با روحیه شما سازگار است ،برگزیده تا با اجرای آن ،بهترین وبیشترین نتیجه را به دست آورید و به هدف خود دست یابید در اینجا هدف ما اجرای نوع اول است
آنچه در طراحی برنامه ریزی درسی مؤثر است:
نكاتی كه در طراحی برنامه درسی خوب موثر است ، به شرح زیر است:

 

بررسی كتابهای درسی:

در انتخاب محتوای كتابهای درسی باید درباره مطالبی كه در برنامه گنجانده می شود،تصمیم بگیرید. ابتدا همه كتابهایی را كه باید مطالعه شود ، گردآوری كنید و درباره حجم انها ، سخت و آسان بودن آنها و مدت زمانی كه به هر فصل و بخش اختصاص می یابد ، نظر دهید و تعیین كنید كه به هر كدام در طول روز ، هفته و ماه، می بایست چه مدت زمانی برای مطالعه اختصاص داده شود . توجه داشته باشید كه در تنظیم وقت نباید فقط به كتابهایی كه علاقه مندید، اهمیت دهید ؛ در این گونه موارد ، منطقی فكر كنید و برای كتابهایی كه محتوای آنها سخت تر است،زمان بیشتری را برای مطالعه در نظر بگیرید .

از كجا شروع كنیم:

برای جلوگیری از سردرگمی باید بدانیم كه از كجا باید شروع كنیم ؛ یعنی وقتی كتابهای مورد نظر خود را سبك و سنگین كردیم و مدت زمان لازم را برای مطالعه را به آنان اختصاص دادیم،می بایست تعیین كنیم كه ابتدا از چه كتابهایی شروع كنیم. بعضی از افراد از كتابهای سخت شروع می كنند تا به كتابهای آسان برسند. بعضی دیگر از كتابهای آسان به مشكل شروع می كنند و بعضی دیگر ترجبح میدهند كه كتابهای آسان و مشكل را با هم بخوانند؛ در هر صورت ، اینكه یك كتاب را تا آخر می خوانید و بعد سراغ كتاب دیكری می روید و یا برنامه روزانه شما متنوع است و فصلهای از چند كتاب را برای مطالعه روزانه خود انتخاب می كنید، یك مسئله شخصی است و بستگی به عادت مطالعه شما دارد. آنچه در اینجا اهمیت دارد ، این است كه سعی كنید درسهای مشكل را به ساعتهایی كه احساس می كنید بهتر می توانید بخوانید و بازدهی بیشتری دارید، اختصاص دهید و درسهای آسانتر را به روزهای دیگر موكول كنید؛ همچنین ترتیب كتابهایی كه برای مطالعه انتخاب می كنید، می بایست به گونه ای باشد كه در حین مطالعه و یادآوری مطالب در انها تداخل ایجاد نشود.
جایگاه هر درس را مشخص كنید و تعیین كنید كه ابتدا چه تكالیفی را انجام دهید، بهتر است و چه تكالیفی را با تاخیر انجام دهید، برایتان مشكلی پیش نمی آید.

انعطاف پذیری

برنامه درسی را طوری طراحی كنید كه امكان تغییر در آن باشد تا هنگام اجرای آن اگر احساس كردید كه برنامه خیلی راحت و آسان و یا خیلی سخت و فشرده است، بتوانید نواقص آنرا برطرف كنید و با نظارت و بازنگری به ساماندهی مجدد آن بپردازید؛ چرا كه انرژی شما در برنامه ریزی سخت و فشرده بزودی هدر می رود و توان ادامه برنامه را نخواهید داشت و در برنامه ریزی راحت و آسان، مدت زمانی را كه باید به مطالعه می پرداختید، هدر می دهید و در واقع حداكثر استفاده را از حداقل زمان نمی كنید و ممكن است كه برای ادامه مطالعه، وقت كم بیاورید؛ بنابراین ، برنامه را به گونه ای طراحی كنید كه امكان تغیرات لازم در آن امكان پذیر باشد.
پشتكار و سختكوشی
پشتكار و سختكوشی در اجرای برنامه درسی؛ نشان دهنده انگیزه قوی شما برای رسیدن به هدف است؛ اما برای اینكه همیشه در طول اجرای برنامه مصمم باشید، باید قبل از اجرای آن خود را ملزم كنید تا بر اساس برنامه عمل كنید و در صورت عدم تعهد، خود را مجبور به جبران ان كنید؛ یعنی در ساعتهایی كه برای كارهای غیر قابل پیش بینی در نظر گرفته بودید، تخطی خود را از برنامه جبران كنید.

برنامه های غیر درسی

در یك برنامه درسی خوب باید به امور غیر درسی نیز توجه داشته باشید ؛ یعنی مدت زمان كوتاهی را نیز به كارهای غیر درسی اختصاص دهید؛ مثل مطالعات غیر درسی، پیاده روی، ورزش و هر چیز دیگری كه مورد علاقه تان است . توجه داشته باشید كه با افراط در اجرای برنامه های غیر درسی، در مسیرهای انحرافی قرار نگیرید و از هدف اصلی و برنامه اصلی خود دور نشوید.
لازم است مدت زمانی كه به برنامه های غیر درسی اختصاص میدهید ،خیلی طولانی نباشد؛مثلا اگر قبلا دو ساعت ورزش انجام می دادید ،اكنون زمان كمتری را به آن اختصاص دهید0
استفاده از مؤسسات وكلاس های آموزشی:
استفاده از مؤسسات و كلاسهای آموزشیرا در برنامه های درسی ،به اجبار توصیه نمی كنیم ؛اما اگر احساس می كنید كه نیاز به كلاس تقویتی دارید و تصمیم گرفته اید كه به كلاس های آموزشی بروید ،خوب تحقیق كنید كه آن مؤسسات حتما معتبر وقابل اع تماد باشند ؛همچنین برای رفع اشكالات درسی می توانید به صورت گروهی با همكلاسی ها ودوستانتان مشكلات درسی تان را مطرح و برطرف كنید ویا با شركت در كلاسهای غیر تقویتی كه در خود مدارس برگزار می شود ،نیز می توانید كمك زیادی در رفع اشكالات درسی تان بكنید 0
آزمون استفاده از تست وآزمونهای معتبر:
استفاده از تست وآزمونهای معتبر را در برنامه های خود بگنجانید ،چرا كه به كار گیری آن در پایان یادگیری هر مطلب بسیار مفید است سعی كنید كه بعد از پایان هربخش ویا هر درس ،با استفاده از سؤال های چهار جوابی وآزمونهای آزمایشی بلافاصله توانایی یادآوری مطالبی را كه یاد گرفته اید،ارزیابی كنید؛چون فراموشی معمولا بعد از گذشت 24ساعت بیشتر است0در موقع تست زدن درس جدید ،به عقب برگردید و دوباره تست های دروس گذشته را بزنید تا مروری بر آنچه فرا گرفته اید داشته باشید

تنظیم ساعات مطالعه :

سوال هایی كه این روز ها بیشتر از ما پرسیده می شود، این است كه برای برنامه ریزی در شبانه روز چند ساعت درس بخوانیم بهتر است  پاسخ واضح و روشنی به این سؤال نمی توان داد ؛چرا كه توانایی مطالعه افراد با یكدیگر متفاوت است  بعضی از افراد ظرفیت مطالعه شان زیاد است وبا وجود این كه ساعت های طولانی را به مطالعه اختصاص می دهند،كمتر احساس خستگی می كنند ؛اما بعضی دیگر از افراد نمی توانند در طی شبانه روز زیاد مطالعه كنندو در مطالعه طولانی مدت، بیشتر احساس خستگی می كنند 0تشخیص میزان ساعت مطالعه هر فرد به خود فرد بستگی دارد و خود او باید تشخیص دهد كه چقدر باید بخواند ،استراحت كند و یا به كارهای دیگرش بپردازد 
در واقع با توجه به شناختی كه هر شخص از خود دارد ،میتواند بهترین برنامه رابرای خود تدوین كند0تنها توصیه ای كه می توانیم در این مورد به شما داشته باشیم ،این است كه در شروع مطالعه و در ماه های اول ،بهتر است زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهید تا در ماه های آخر و ایام تعطیل عید نوروز ،فشار كمتری به شما وارد شود و فرصت كافی برای مرور مطالب درسی داشته باشید 
محققان معتقد ند كه افراد موفق آنهایی نیستند كه فقط سر كلاس حاضر می شوند ،به درس گوش می دهند ،یادداشت برمی دارند ،و منتظر می مانند تا معلم ،تاریخ امتحان را اعلام كند ؛بلكه افراد موفق كسانی هستند كه زمان مورد نیاز برای انجام تكالیف درسی را پیش بینی می كنند ،درباره تكالیفی كه باید انجام دهند ،اطلاعات لازم را به دست می اورند،در مواقع ضروری به صورت گروهی كار می كنند وهر كاری را كه باعث نظم بیشتر در انجام امورشان می شود ،انجام می دهند و به طور كلی افراد موفق ،افرادی فعال هستند؛نه منفعل

برنامه ریزی بلند مدت وكوتاه مدت:

رعایت نكاتی كه در طراحی یك برنامه درسی توضیح دادیم ،اساس تشكیل یك برنامه درسی خوب است با رعایت این نكات در برنامه روزانه ،این نظم فكری در شما ایجاد می شود كه بدانید وقتی صبح از خواب بیدار می شوید ابتدا باید به چه كاری بپردازید و به طور خودكار ،بدون هیچ گونه دغدغه ای ،وارد عمل می شوید 
یكی دو هفته بعد از اجرای برنامه ،نتیجه حاصل از آن را بررسی كنید تا بدانید كه آیا در اجرای برنامه موفق بوده اید یا خیر و آیا به نقاط ضعف و قدرت خود پی برده اید و بدانید كه آیا از اجرای برنامه راضی هستید یا نه. در صورت عدم رضایت ، در برنامه خود تجدید نظر كنید و در صورت رضایتمندی می توانید بر همین اساس برای بقیه روزهای هفته برنامه ریزی كنید و با اجری برنامه روزانه و هفتگی می توانید برای یك ماه و ماههای بعد نیز برنامه ریزی كنید و بدین ترتیب ، برنامه كوتاه مدت و بلند مدت شما شكل می گیرد .

موانع اجرای برنامه درسی :

موانع زیادی در اجرای صحیح برنامه درسی شما تاثیر گذار است كه برخی از انها به شرح زیر است:
- عدم تسلط بر موضوع های درسی.
- عدم شناخت نقاط ضعف و قوت خود و تلاش برای برطرف كردن انها .
- عدم اغتماد به نفس و تصورات منفی از توانایی خود .
- ضعیف و كمرنگ شدن هدف و انگیزه .
- خیالبافی ، سستی و ......
توجه داشته باشید كه برای به دست آوردن خواسته های خود ، باید كمی بیشتر تلاش كنید و برای مدتی متقبل سختی و زحمت شوید . همه آمدهای موفق ، با تلاش سختی موفقیت رسیدند . امیدواریم كه شما هم از این دسته آدمهای موفق باشید . آرزوی موفقیت و پیروزی همه شما را از خداوند منان خواستاریم .

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

 

دوشنبه 21/5/1392 - 12:19
بهداشت روانی
چندان نیازی به آمار و ارقام نیست. همین که به اطراف تان نگاه کنید، می بینید که تعداد پسران مجرد نسبت به نسل قبل چند برابر شده است. این موضوع را سازمان جوانان هم تایید می کند و به گزارش روزنامه هفت صبح، با توجه به نتایج یک نظرسنجی در شهر تهران می گوید، پسرها اشتیاق چندانی برای ازدواج ندارند.

به نقل از سیب سبز ؛ این نظرسنجی که با هدف بررسی عوامل موثر بر تاخیر ازدواج از منظر جوانان انجام شد، نشان داد که 49/5 درصد پسران 15 تا 29 ساله مجرد اصلا شرایط خود را برای ازدواج مناسب نمی بینند اما از میان دختران همین سال، تنها 22/3 درصد برای ازدواج آمادگی ندارند. به بهانه این آمارها با دکتر افسر افشار نادری گفت وگو کردیم تا از تحلیل این جامعه شناس با خبر شویم.

52/6 درصد از دختران به خاطر ادامه تحصیل ازدواج نمی کنند
دلایلی که جوانان را در بستن پیمان مشترک منصرف می کند کم نیستند، اما این نظرسنجی نشان می دهد قصد ادامه تحصیل، یکی از اصلی ترین این دلایل است. یافته ها نشان می دهد 52/6 درصد از دختران و 44/8 درصد از پسران ترجیح می دهند به جای ازدواج، درس شان را ادامه دهند. افزایش سطح تحصیلی دختران نسبت به پسران هم به نظر 74/4 درصد دختران و 40درصد پسران در کاهش آمار ازدواج تاثیرگذار است.
نمی توان عوامل دیگر را فراموش کرد و تنها تمایل به ادامه تحصیل را در این زمینه موثر دانست. در بسیاری موارد، تمایل افراد، به ویژه دختران به ادامه تحصیل ناشی از بیکاری است و بسیاری از پسر ها هم برای به دست آوردن شأن اجتماعی بالاتر به تحصیلات رو می آورند. خیلی از دخترها تحصیل را به عنوان یک سرگرمی و راهی برای ورود به جامعه می بینند و پسرها هم گمان می کنند که با بالاتر بردن پایگاه اجتماعی شان، برای داشتن یک ازدواج موفق امکان بیشتری را پیدا می کنند.

91/8 درصد پسران به خاطر نداشتن شغل مناسب ازدواج نمی کنند
بر کسی پنهان نیست که نگرانی های اقتصادی بیشتر از هر دلیل دیگری جوانان را به مجرد ماندن ترغیب می کند. از هزینه های سرسام آور اجاره خانه گرفته تا فراهم کردن مقدمات یک جشن عروسی و به جا آوردن رسوم، همه و همه در منصرف کردن جوانان از ازدواج نقش دارند. طبق این نظرسنجی، یافتن شغل مناسب به نظر 89/9 درصد دختران و 91/8 درصد پسران، انتظار جهت دستیابی به امكانات رفاهی برای شروع زندگی مشترك از نظر 81/5 درصد دختران و 83/6 درصد پسران، اشتغال زنان نیز از نظر 78/4 درصد دختران و 41/6 درصد پسران تاثیر زیادی دارد. همچنین به نظر 52/2 درصد دختران و 44/9درصد پسران كسب درآمد توسط زنان و بی نیازی آنها از مردان در افزایش سن ازدواج جوانان تاثیر بسیار زیادی در تاخیر سن ازدواج دارد.
می توان مشکلات اقتصادی و معیشتی را به عنوان عامل اصلی دوری جوانان از ازدواج در نظر گرفت. در کشور ما با وجود سنت های بسیاری که بار مالی زیادی را بر دوش خانواده ها می گذارند، اقدام برای ازدواج نیازمند پشتوانه مالی بزرگی است و این موضوع باعث طفره رفتن جوانان از این تصمیم می شود. سنت هایی مثل جهیزیه کامل، هدیه های سنگین برای مناسبت های مختلف و بسیاری موارد دیگر، به 2 جوان که پشتوانه مالی قوی ندارند اجازه تصمیم گیری در این مورد را نمی دهد. در بسیاری از موارد، خانواده ها هم امکان تحمل چنین بار مالی سنگینی را ندارند و برای ازدواج فرزندانشان پیش قدم نمی شوند.

45درصد دخترها برای شرایط ازدواج سختگیری می کنند
میزان سختگیری پاسخگویان برای انتخاب همسر در پسرها از دختران بیشتر است. نتایج ارزیابی ها نشان می دهد درحالی كه تنها 45درصد دخترها سختگیری بسیار زیادی برای شرایط ازدواج دارند اما حساسیت پسرها هم کم نیست و 53/1 درصد آنها دنبال شرایط ایده آلی برای ازدواج هستند.
یکی از علت های کم شدن آمار ازدواج در جامعه ما، روابط آزاد خارج از محدوده ازدواج است. دکتر افشار نادری با بیان این مطلب می گوید:« زمانی که پسرها به سادگی به چنین روابطی دسترسی دارند، انگیزه چندانی برای تشکیل خانواده برایشان باقی نمی ماند. پسرهایی که از این طریق خود را از نظر عاطفی ارضا می کنند، دیگر دلیلی نمی بینند که برای ساختن یک زندگی خود را به دردسر بیندازند و از زیر بار مسئولیت هایی که فرهنگ بر دوش شان می گذارد، فرار می کنند.»

فقط 6/5 درصد پسرها شرایطشان را برای ازدواج مناسب می دانند
27/5 درصد دختران و 49/5 درصد پسران اصلا شرایط خود را برای ازدواج مناسب نمی بینند و فقط 22/3 درصد دختران و 6/5 درصد از پسران شرایط خود را به میزان زیاد و بسیار زیاد برای ازدواج مناسب دانسته اند.
در شرایط فعلی تنها در موارد اندکی می بینیم که هر دو طرف شاغل هستند و در اغلب موارد تنها یکی از 2نفر، شغلی با درآمد قابل قبول دارد. از آنجا که در فرهنگ ما برعهده گرفتن مسئولیت های مالی توسط زنان چندان شایسته تلقی نمی شود، پسرانی که درآمدی ندارند، نمی توانند تصمیمی برای تشکیل خانواده بگیرند. درست است که پسران شاغل در شرایط فعلی کم نیستند. اما با وجود هزینه های بالای زندگی، یک کار ساده با درآمد ناچیز نمی تواند هزینه های سنگین زندگی را پاسخگو باشد و از عهده مخارج سنگین یک زندگی بربیاید.

20/8 درصد دختران، عروسی رؤیایی می خواهند
نحوه برگزاری مراسم ازدواج هم از مواردی است که نمی گذارد این پیمان به راحتی بسته شود. این بار دختران هستند که مانع می تراشند و از آرزوهای کودکی شان نمی گذرند. بر اساس آمار ها تنها 40/3 درصد از دختران حاضرند با یک عروسی ساده به خانه بخت بروند، درحالی که 43/2 درصد از پسران اهمیتی به یک عروسی مجلل نمی دهند. میزان تمایل به انجام مراسم عروسی در یك سالن مجلل یا در یك هتل یا باشگاه درجه یك هم در دختران 20/8 درصد است و در پسران 15/2 درصد است.
بعضی از تجملات نادرستی که در فرهنگ ما نهادینه شده اند، مانع از تشکیل یک زندگی آرام می شوند. شاید اگر خود خانواده ها در این زمینه آگاهی پیدا کنند آمار ازدواج روزبه روز بالاتر برود.مسئولان باید با ایجاد کار برای جوانان، یکی از اصلی ترین دغدغه ها را حل کنند. از طرف دیگر اگر دولت بتواند مسکن هایی را با شرایط ویژه به جوانان واگذار کند، مطمئنا شاهد آمار بسیار بالاتری در زمینه ازدواج خواهیم بود. گام بعدی فرهنگ سازی است؛ با از بین بردن تجملات و فرهنگ سازی درست در میان جوانان، می توانیم مشکل را حل کنیم.

معیارهای ازدواج موفق چیست؟
به گفته رئیس مركز مطالعات و پژوهش های راهبردی وزارت ورزش و جوانان، نتایج مربوط به معیارهای پاسخگویان از ازدواج موفق نشان می دهد تفاهم و درك متقابل، شرایط مالی مناسب و صداقت به ترتیب از مهم ترین معیارهای موردنظر پاسخگویان محسوب می شود و از بین معیارهای عنوان شده برای ازدواج در این طرح در بین دختران و پسران به ترتیب 3مورد اخلاق و رفتار، همفكر و هم عقیده بودن و هم ترازی فرهنگی خانواده ها از مهم ترین عوامل بوده اند.
همه این عوامل را می توان به عنوان فاکتور های دخالت کننده در ازدواج و موفقیت آن بررسی کرد اما همانطور که گفته شد، در شرایط فعلی، عامل اقتصاد از مهم ترین دلایلی است که تشکیل یک زندگی و دوامش را تحت تاثیر قرار می دهد. با فرهنگ سازی و تغییر نگاه جوانان نسبت به شرایط تشکیل خانواده هم می توان قدم بسیار موثری در این زمینه برداشت.

جوانان تا 27 سالگی مجرد می مانند
به گفته دكتر مطلق، رئیس دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، در گذشته میانگین سن ازدواج 21 سال بوده، اما امروزه به طورمیانگین جوانان تا 27 سالگی مجرد می مانند.
دكترمطلق پیش از این با بیان اینكه سن بارداری در كشور حدود 8 تا 10 سال افزایش پیدا كرده است، گفته بود: «بهترین شرایط برای بارداری زنان در 20 تا 30 سالگی است و كشورهای غربی بهترین سن باروری را 25سال اعلام كرده اند.» او در شرایطی این موضوع را بیان کرده بود که به دلیل بالا رفتن آمار ازدواج فاصله فرزندآوری پس از ازدواج هم بسیار طولانی شده است.
زوجی که در سن بالاتری ازدواج می کنند، فرزندان کمتری خواهند داشت و انعطاف خود را برای کنارآمدن با سختی های زندگی از دست می دهند. شاید در برخی موارد با بالا رفتن سن، نگرش زوج ها منطقی تر شود، اما گذشته از رشد این منطق، سختگیری های بی مورد هم از مواردی هستند که با بالا رفتن سن ازدواج به این مسیر راه پیدا می کنند. خانواده ها باید اندکی سنت های پرهزینه را کنار بگذارند و به جوانانشان آگاهی لازم را داده و آنها را در این مسیر حمایت کنند.

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:18
بهداشت روانی
روانشناسی یکی از شاخه های علوم انسانی است و دوره کارشناسی روانشناسی یکی از دوره های آموزشی در نظام آموزش عالی است و دو هدف عمده از تشکیل این دوره مورد نظر است.
1-1- هدف اختصاصی: هدف دوره کارشناسی روانشناسی تربیت افرادی است که مفاهیم و اصول نظری و عملی روشهای پژوهش در این علم را فراگرفته وحداقل مهارتهای حرفه ای را در یکی از شاخه های روانشناسی عمومی و کودکان استثنائی و گرایش بالینی را که در کشورما ایران دارای کاربرد فراوان است بدست آورند.
2-1- هدف عمومی: چون این دوره جرئی از نظام آموزش عالی است و این رشته به دروس دیگر به ویژه دروس تربیتی وابستگی نزدیک دارد، آشنا کردن دانشجویان رشته های مختلف بااصول نظریات و مفاهیم و روشهای علم و روانشناسی نیز مورد نظر و هدف عمومی این دوره آموزشی است لذا برنامه و دروس آن طوری تنظیم شده است که علاوه بر جنبه آموزش عمومی بهتر است جزئی از برنامه اختصاصی گروهها و دانشکده های مختلف قرار گیرد مانند دروس روانشناسی تربیتی و یادگیری اجتماعی و تفاوتهای فردی برای دانشجویان رشته های مختلف دبیری و دروس روانشناسی اجتماعی و صنعتی برای دانشجویان رشته های علوم اجتماعی، مدیریت و مهندسی و دروس مقدماتی مربوط به روانشناسی رفتار غیرطبیعی و رشد بهداشت روانی برای دانشجویان رشته های پزشکی و بهداشت.

طول دوره تحصیل

متوسط طول دوره کارشناسی روانشناس با دو شاخه روانشناسی کودکان استثنائی و روانشناسی عمومی و گرایش بالینی 4 سال است و کلیه دروس آن در 8 ترم برنامه ریزی شده است ونظام آموزشی آن مطابق آئین نامه مصوب شورایعالی برنامه ریزی است. دروس آن به صورت واحدی ارائه میشود و دانشجویان دوره کارشناسی روانشناسی پس از اتمام دروس دوره عمومی و دروس پایه و اصلی از موفقیت در این دروس وارد یکی از شاخص و یا گرایش میگردد و پس از گذراندن دروس فارغ التحصیلی دوره کارشناسی شناخته میشود.

 

تعداد واحدها

تعداد کل واحدهای درسی دوره کارشناسی روانشناسی 144 واحد بشرح زیر است:

1-3-دروس عمومی 23 واحد
2-3-دروس پایه و اصلی شاخه های عمومی استشنائئ71واحد
3-3-دروس پایه واصلی گرایش بالینی 98 واحد
4-3- دروس اختصاصی شاخه های عمومی – استثنائی 40واحد
5-3- دروس اختصاص گرایش بالینی 13 واحد
6-3- دروس انتخابی برای شاخص ها و گرایش ها 10 واحد
توضیح اینکه مجموع دروس هر یک از شاخه های عمومی و استثنائی وهمچنین گرایش بالینی 144 واحد می باشد.

نقش و توانایی یا کارایی

دانشجوی فارغ التحصیل در شاخه روانشناسی کودکان استثنائی قادر خواهد بود تا حدی، کودکان استثنائی را تشخیص دهد و به آموزش و بازپروری آنها بپردازد. این گروه از دانشجویان میتوانند در انجام وظائف مربوط به نگهداری و آموزش کودکان استثنائی بطور موثر شرکت نمایند.

دانشجوی فارغ التحصیل درگرایش بالینی و شناخت روانشناسی عمومی میتواند فعالیتهای مقدماتی را در زمینه های تشخیص و درمان اختلالات روانی در موسسات عمومی و روانی و کلینکیهای روانپزشکی و سایر مراکز شبیه به آن عهده دار شوند و یا تدریس روانشناسی عمومی را در آموزش و پرورش بعهده گیرند و یا بعنوان روانشناس مدرسه در مدارس راهنمائی و ابتدائی همکاری داشته باشند.

ضرورت و توانایی

ضرورت تشکیل دوره های روانشناسی در دانشگاههای کشور ناشی از نیازهائی است که در موسسات و نهادهای مختلف اجتماعی ملاحظه میگردد و روانشناسان میتوانند درجهت رفع این نیازها و حل مشکلات مربوط به جامعه قدمهای موثری بردارند. مثلاً با توجه به مشکلات روز افزون کودکان و نوجوانان درجامعه امروزی، تشخیص و ایجاد امکانات برای آموزش کودکان کند ذهن بررسی و رفع مشکلات کودکان به نارسائیهای یادگیری شناخت و درمان کودکان و نوجوانان ناسازگار از جمله وظائف خاص است که روانشناسان میتوانند در مدارس با موسسات مربوط به این اطفال و نوجوانان بکار گیرند. همچنین به علت کمبود شدید متخصص در این زمینه ها و نیز به سبب پیدایش و گسترش روشهای درمانی جدید در اکثر مسائل روانی- اجتماعی مربوط به کودکان و نوجوانان، ضرورت دارد که تربیت روانشناسان در این رشته ها مورد توجه قرار گیرد.

موسساتی که این قبیل روانشناسان میتوانند درآنها انجام وظیفه نمایند عبارتند از: مدارس، پرورشگاهها، موسسات مخصوص آموزش و نگهداری افراد عقب مانده مراکز اصلاح و تربیت و ندامتگاهها، بیمارستانهای روانی موسسات توانبخشی و سایر مراکز نظیر مدارس نظیر چنین نقشی را روانشناسان میتوانند در مورد تشخیص، درمان و بازآموزی افراد بالغ نیز عهده گیرند. اگرچه در اغلب این موارد روانشناسان بعنوان عضوی از یک تیم شامل روانپزشک، پرستار، و مددکار اجتماعی کار خواهند کرد، ولی آموزش تخصصی آنها باید طوری باشد که بتوانند قسمت زیادی از مسئولیت ها را به تنهائی بر عهده گیرند. اهم این قبیل مسئولیتها عبارتند از: تشخیص نابهنجاری های رفتاری، درمان فردی و گروهی و مشاوره و راهنمائی و باز آموزی. مراکز که در حال حاضر میتوانند این قبیل روانشناسان را بکار گیرند عبارتند از: بیماریهای عمومی، بیمارستانهای وکلینیک های روانی، مراکز نگهداری بیماان و معلولین جسمی و روانی، مراکز کارآموزی، مراکز کودکان بزهکار، ندامتگاه و مراکز آموزشی.
علاوه بر فعالیتهای متخصصین رشته های مذکور در فوق، روانشناسان متخصص سایر رشته های روانشناسی میتوانند در سازمانهای مختلف لشگری وکشوری نقش مهمی بر عهده گیرند و بعضی اهداف و فعالیتهای این قبیل موسسات موثر باشند. مثلاً در تقسیم بندی و گروه بندی افراد در کارخانه ها و ...

 

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:17
بهداشت روانی
موضوعی هست که یک نیمه جمعیت دنیا همواره آن را مطرح می کنند اما نیم دیگر جمعیت قاطعانه ردش می کنند: زنان بیشتر از مردان صحبت می کنند.

به نقل از فارس ؛ واقعیّت این است که زنان تقریباً سه برابر مردان صحبت می کنند. یک زن متوسط، روزانه 20 هزار کلمه صحبت می کند که تقریباً 13 هزار کلمه از یک مرد متوسط بیشتر است.
زنان همچنین با سرعتی بیشتر از مردان حرف می زنند و وقتی سفره دلشان را برای دور و بری هایشان باز می کنند از شنیده شدن صدای خودشان لذت می برند.
این مطالب، نتایج بخشی از تحقیقاتی هستند که در کتاب نوشته شده یک روانپزشک زن به آنها اشاره شده است.
دکتر «لوران بریزندین» گفت: تفاوتهای ذاتی بین مغز زنان و مردان یکی از علتهای پرچانگی زنان در مقایسه با مردان است.
وی در کتاب «ذهن زنان» نوشت: در مغز زنان، در مقایسه با مردان، سلولهای بیشتری به گفتار اختصاص یافته اند؛ و این یکی از دلایلی است که باعث می شود زنان راحت تر باب گفتگو را باز کنند، بیشتر صحبت کنند و احتمالاً توانایی بیشتری در مهارتهای کلامی داشته باشند.
حتی اگر این دلیل هم برای توجیه پرحرف تر بودن زنها کافی نباشد، یک تفاوت فیزیولوژیکی دیگر بین زنان و مردان وجود دارد: تنها عمل صحبت کردن باعث شارش انبوهی از پیک های عصبی در مغز زنان و ایجاد نوعی حالت «نشئه احساسی» در آنها می شود، حالتی که دانشمندان آن را مشابه احساس اوجی می دانند که فردی معتاد به هروئین پس از مصرف مواد، تجربه می کند.
دکتر بریزندین که خود را طرفدار جنبش زنان معرفی می کند معتقد است این تفاوتها از رحم مادر آغاز می شوند، یعنی همان زمانی که هورمون مردانه «تستسترون»، مغزِ در حالِ شکل گیریِ جنین مذکر را قالب بندی می کند.
نتیجه این فرایند این است که پسرها و مردها کمتر از همتایان مونثشان صحبت می کنند و یا کمتر برای ابراز احساساتشان تلاش می کنند.
بریزندین که در شهر سانفرانسیسکو صاحب کلینیکی به نام «هورمون و خلق و خو» است، نوشت: زنها یک بزرگراه هشت بانده برای پردازش هیجانات دارند، اما مردها تنها یک جاده کوچک شهری برای این کار دارند.
بریزندین که کتابش را بر اساس کارهای بالینی و تحلیل بیش از 1000تحقیق علمی به رشته تحریر آورده گفت: «چیزی به نام مغز تک جنسیتی وجود ندارد.»
او معتقد است که زنان و مردان دنیا را کاملاً متفاوت ادراک می کنند و شاید با کسب بینش درباره همین تفاوتهاست که آنها می توانند ارتباطات سالم تر و بهتری را با یکدیگر برقرار کنند.

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:17
بهداشت روانی

در دنیای روانشناسی، مشکل بتوان کسی را به اهمیت ”ژان پیاژه“ یافت. او جامع ترین و مجاب کننده ترین نظریهٔ رشد ذهنی را ارائه داده است.
”پیاژ“ در ”نوشاتل“، شهری کوچک و دانشگاهی در سوئیس به دنیا آمد. پدرش استاد تاریخ قرون وسطی در دانشگاه بود. ”پیاژه“ از پدرش به عنوان متفکری دقیق و نظامند یاد کرده است.
او از همان آغاز، خود را به عنوان یک دانشمند شناساند. در ۱۰ سالگی مقاله ای در مورد پرنده ای که به نحو ناهنجاری فاقد رنگ بود، نوشت هنگامی که هنوز دبیرستانی بود، پژوهشی در مورد نرم تنان انجام داد که باعث شد با اساتید خارجی ملاقات کنند. همچنین شغلی به او پیشنهاد شد به عنوان سرپرست یک موزه که به دلیل سن کم خود نپذیرفت.
”پیاژه“ در سن ۲۱ سالگی مدرک دکترای خود را در علوم طبیعی به دست آورد. ولی در ۳۳ سالگی تصمیم گرفت در مورد روانشناسی کودک به پژوهش علمی بپردازد و رشد ذهن را مورد مطالعه قرار دهد. او این طرح جدید را ”معرفت شناسی ژنتیک“ نامید.
”پیاژه“ هنگام اقامت در پاریس، پژوهش خود را که مبتنی بر رویکرد جدیدش بود، منتشر کرد. او ابتدا با کودکان ۴ تا ۱۲ ساله مصاحبه کرد و دریافت که کودکان، قبل از ۷ سالگی در مورد رؤیاها، اخلاق و بسیاری از موضوع های دیگر، از نظر کیفی به نحو متفاوتی فکر می کنند.
در سال ۱۹۲۵ نخستین کودک پیاژه به نام ”ژاکلین“ متولد شد و همین امر موجب شد مطالعه های مهمی در مورد رفتارشناختی نوزادان انجام دهد. او و همسرش، مشاهده های دقیقی را در مورد رفتار ”ژاکلین“ و دو کودک بعدی خود ”لوسین“ و ”لورن“ انجام دادند.
در سال ۱۹۴۰، ”پیاژه“ بار دیگر به مطالعهٔ کودکان و نوجانان پرداخت. ولی موضوع پژوهش خود را تغیر داد. او در گذشته مواردی مانند رؤیاها، اخلاق و سایر موضوع های مورد علاقهٔ کودکان را مورد بررسی قرار داده بود، ولی در پژوهش های جدید خود بر درک کودکان از مفاهیم ریاضی و علمی تأکید داشت و تا پایان عمر در مورد همین مسئله کار کرد.
به پژوهش های او انتقادهائی نیز وارد شده است، ولی در دههٔ ۱۹۶۰، تغییر قابل ملاحظه ای در علاقهٔ روانشناسان به کارهای او به وجود آمد. آنان بدون توجه به دشواری آن و نحوهٔ گردآوری داده ها، شروع به شناخت اهمیت نظریهٔ او کردند.
امروزه به ندرت می توان پژوهشی در مورد تفکر کودکان یافت که در آن ذکری از ”پیاژه“ به میان نیامده باشد. نظریهٔ ”پیاژه“ با وجود ضعف ها و انتقادهائی که برانگیخته است، ولی هنوز پابرجا است و جنبه های اساسی ”رشد شناختی“ را مطرح کرده است.

 

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:16
بهداشت روانی

 (تلفظ آلمانی:[ˈziːɡmʊnt ˈfʁɔʏt])

 که نام کامل او زیگیسمونت شلومو فرویت (به آلمانی: Sigismund Schlomo Freud) ‏ (زاده: ۶ مه ۱۸۵۶ - درگذشته:۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹) عصب شناس اتریشی و پایه گذار رشته روان کاوی است.
او زادهٔ شهر پریبور در جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین است. خانواده وی از یهودیان اشکنازی بودند. پدرش پارچه فروش بود که سه سال بعد از تولد زیگموند به دلیل مشکلات مالی همراه با خانواده خود به لایپزیک رفت و پس از مدتی به وین مهاجرت کرد.
فروید به یکی از بهترین دبیرستان های وین رفت و آن جا را با درجه ممتاز به پایان رساند. نخست می خواست حقوق بخواند[نیازمند منبع] اما بعد در سال ۱۸۷۳ به دانشکده پزشکی دانشگاه وین رفت و در سال ۱۸۷۵ برای بورس تحصیلی در رشته جانورشناسی به تریست ایتالیا رفت. در ۱۸۸۲ مدرک پزشکی خود را گرفت و در همان زمان با مارتا برنز ازدواج کرد و در بیمارستان عمومی وین مشغول به کار شد. در ۱۸۸۵ برای تحقیقات عصب شناسی وارد پاریس شد و در بیمارستان سال پتریه با ژان مارتن شارکو که بزرگ ترین روان پزشک زمان به شمار می رفت آشنا شد. شارکو بر کاربرد هیپنوتیزم در درمان هیستری کار می کرد. سپس به وین بازگشت و مطبی باز کرد و به درمان بیماران روانی با استفاده از هیپنوتیزم پرداخت. در ۱۸۹۶ پس از تحقیقاتی چند با ژوزف برویر به بررسی و تحقیق و درمان بیماران به روشی که خود روان کاوی می نامید پرداخت. فروید بعدها تصمیم گرفت به جای هیپنوتیزم، تداعی آزاد و تحلیل رویاها را برای تشخیص و درمان بیماران روانی به کار گیرد. او بیماران را ترغیب می کرد که در باره بیماری خود و خاطرات زندگی خود سخن گویند. بسیاری از آنان با سخن گفتن و یادآوری خاطرات تلخ گذشته، به ویژه دوران کودکی، بهتر می شدند. یکی از بیماران او نام «سخن درمانی» را بر این شیوه گذاشت.
در ۱۹۰۱ انجمن بین المللی روان کاوی و در ۱۹۰۲ جامعه روانشناسی چهارشنبه را که هر چهارشنبه در خانه او جلسه از برگزار می شد تاسیس کرد. در ۱۹۰۹ همراه با کارل یونگ و ساندور فرنزی به دعوت دانشگاه کلارک ماساچوست به آمریکا رفت.
در ۱۹۲۳ برای برداشتن غده سرطانی در سق دهانش مجبور به عمل جراحی می شود که طی آن بخش عمده ای از سمت راست سق دهانش برداشته می شود. وقتی که دانشگاه عبری اورشلیم در ۱۹۲۵ برپا شد نام وی به همراه آلبرت انیشتین، مارتین بوبر و حاییم وایزمن در میان اعضای اولین هیئت مدیره آن دانشگاه بود.

با الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸ و بالا گرفتن یهودی ستیزی در وین، فروید تصمیم به مهاجرت گرفت و با کمک ویلیام بالیت دیپلمات آمریکایی و پرنسس بناپارت روانکاو فرانسوی در ۱۹۳۸ وین را همراه با خانواده اش به قصد پاریس ترک می کند و پس از مدتی از آنجا به لندن می رود و در همپستد سکنی می گزیند.

در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ پس از دو روز اغما که حاصل تزریق مرفین بود در ساعت سه نیمه شب می میرد. تزریق مورفین بنابر قراردادی بین فروید و پزشکش بوده است که هرگاه درد بر او غلبه کرد پزشک با تزریق مورفین جان او را بگیرد.
به نظر او بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر انگیزه های ضمیر ناخودآگاه است. افکار و خاطرات بخصوص ضمیر ناخودآگاه، بویژه از نوع جنسی و پرخاشگرانه، ریشهٔ اختلالات روانی هستند، و اینگونه اختلالات روانی می توانند با تبدیل اندیشه ها و خاطرات ناخودآگاه به آگاهی از طریق معالجات روانکاوانه، درمان شوند.
متاسفانه نظریات فروید در میان عامه به شدت مورد سوء تعبیر و حتی تحریف قرار گرفته اند. برای مثال عموما به اشتباه تصور می شود وی طرفدار بی بند و باری جنسی بوده است.از نظر فروید آسیبهای روانی انسان، در ۵ سال نخست زندگی ریشه دارند؛ خصوصا نحوه ارضای تمایلات جنسی کودک؛ و حوادث بزرگسالی نقش چندانی در شکلگیری شخصیت ندارند. به علاوه افراط در ارضا به اندازه محرومیت مضر است.

آثار

    تعبیر خواب (۱۹۰۰)
    توتم وتابو (۱۹۱۳)
    روان شناسی گروه و تحلیل من (۱۹۲۱)
    تمدن و گله مندان از آن (۱۹۳۰) تحت عنوان «فرهنگ و ناخوشایندیهای آن» توسط امید مهرگان از آلمانی به فارسی برگردانده شده است.
    بررسی رفتارهای جنسی
    آسیب شناسی زندگی روزمره
    موسی و یکتا پرستی
    ایندهٔ یک وهم

منبع: http://ali-rezaee.blogfa.com

دوشنبه 21/5/1392 - 12:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته