• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2200
تعداد نظرات : 159
زمان آخرین مطلب : 3890روز قبل
اهل بیت

دانشمند آزاد اندیش و مبارز، شیخ محمد عبده، كه در كشورهای اسلامی شناخته شده است و بیشتر با انتشار نهج البلاغه در كشورهای عربی معروف است، در این باره می نویسد:
هرگاه در دنیا حكومت عادلانه ای باشد كه بخواهد قوانین شرع را به پا دارد و حكومت ظالمانه ای باشد كه شرع را تعطیل كند و مانع از آن كار شود،‌ بر هر فرد مسلمانی واجب است كه حكومت اوّلی را یاری كند... و از این باب بود قیام امام حسین، سبط رسول (ص)، كه در مقابل امام جور و جنایت، یعنی یزید بن معاویه كه با زور و تزویر متولّی حكومت مسلمانان شده بود، به پا خاست. خدا، یزید و هركس را كه چون كرامیّه و نواصب، جانب وی را بگیرد خوار و مفتضح سازد!

سخنان صریح و رسایی كه علمای عامّه در كفر و فسق و جواز لعن یزید گفته اند و نوشته اند،‌ بیشتر از آن است كه در این مجال بگنجد. مرحوم علامه مقرّم در اول مقتلی كه نوشته است، بخشی از آن سخنان را گرد آورده است و بخشی دیگر را استاد رسولی محلاتی در زندگانی امام حسین (ع) جمع كرده است و ما با ترجمه سخنی از جاحظ،‌ ادیب معروف عرب، این بخش را به پایان می بریم. او می نویسد:
كارهای زشت و منكری كه یزید مرتكب شد، مثل كشتن حسین (ع) و به اسارت بردن دختران رسول خدا (ص) و چوب زدن بر دندان های حسین (ع) و ترساندن مردم مدینه و ویران كردن كعبه، همه دلالت می كنند بر قساوت و شدت سنگدلی و دشمنی و بد رأیی و كینه و عداوت و منافق بودن و خارج بودن وی از ایمان؛ پس یزید فاسق، ملعون است و هركس دیگران را از شتم و لعن این فاسق ملعون، نهی كند خود نیز ملعون است.

داستــان پسـر هنــد مگـر نشنیــدی كه از او و سه كس او به پیمبر چه رسید
پـدر او لب و دنـدان پیمبـر بشكست مادر او جگر عمّ پیمبر بمكید
او به ناحق، حقِ داماد پیمبـر بگـرفت پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
برچنین قوم تو لعنت نكنی شرمت باد لعن الله یزیداً و علی آل یزید.

نقد تحریف ابن عربی؛ حسین به شمشیر جدش کشته شد!
سبك ترین سخنی كه درباره به تاریخ عاشورا و حكمت قیام سیدالشهدا (ع) می توان به زبان راند، سخن ابن عربی است كه گوید:
ان الحسین قتل بسیف جدّه لاّنه خرج امام زمانه (یزید) بعد أن تمّت البیعه له و كملت شروط الخلافه باجماع اهل الحلّ و العقد و لم یظهر منه مایشینه و یزری به. قال رسول الله (ص) ستكون هنات فمن اراد ان یفرّق امر هذه الامّه و هی جمیع فاضربوه بالسیف كائناً من كان فما خرج علیه احدٌ الاّ بتأویل و لا قاتلوه الاّ بما سمعوا من جدّه (ص).
مفهوم این سخنان ابن عربی چنین است كه می گوید:
امام حسین در حقیقت به شمشیر جدش كشته شد؛ زیرا كه بر امام زمانش (یزید) خروج كرد، در حالی كه كار بیعت تمام شده بود و شروط خلافت به اجماع اهل حلّ و عقد در وی جمع گشته بود. رسول خدا (ص) گفته بود كه هرگاه دیدید كسی اتحاد این امت را می خواهد به تفرقه مبدّل سازد او را، هركس كه باشد، بكشید و همه آنان كه در قتل امام حسین شركت جسته بودند این سخن را از پیامبر (ص) شنیده بودند و خود اهل تأویل و رأی و اجتهاد بودند و كسی او را نكشت مگر با تأویل همین حدیث كه از پیامبر (ص) نقل می شود[!]
هر سطر این سخنان ناروا و نسنجیده، آكنده از چندین تحریف و تقلّب و توهین به اسلام و قرآن و خدا و رسول خدا (ص) است كه گوینده آن ناخواسته دچار آن شده است و دل آزارترین تحریف بزرگی است كه پیرامون حماسه عاشورا رخ داده است.
متاسفانه این سخنان ناسزا بسیار هم معروف شده و دهان به دهان گشته و زبانزد خاص و عام شده است و بدتر از همه اینكه فراوان دیده می شود؛ كه برخی این سخنان را به ابی عربی معروف در عرفان و صاحب فصوص و فتوحات نسبت می دهند، غافل از اینكه این نسبت غلط است و برخی دیگر نیز از سر غفلت و بی مبالاتی این تحریف را به شریح قاضی نسبت می دهند و متن عربی قسمتی از آن را («قتل الحسین بسیف جدّه» یا «خرج الحسین من دین جدّه») به عنوان فتوای شریح قاضی در منابر و مجالس می خوانند و در كتاب های گوناگون می نویسند!
به هر حال قاضی ابن عربی در عبارت های مورد بحث مرتكب خطایی نابخشودنی شده و عنان عقل و اندیشه را از دست داده است و اسب سخن را چنان بی محابا و بی احتیاط تاخته است كه بسیار دور از حق و بیراهه رفته است. روح هر انسان منصف و سالمی از خواندن آن به شدت می رنجد و در دل از این همه حق كشی متأثر می شود.
انسان باید از همه حقایق چشم پوشیده باشد تا بتواند یزید بن معاویه را امام مسلمانان بخواند و خبیث ترین دشمنان رسول خدا (ص) را پیروان رسول خدا (ص) قلمداد سازد و فرزند عزیز و پاره تن رسول الله (ص) را مهدورالدم و تفرقه انداز معرفی كند. اما درباره آن قسمت از سخن ابن عربی كه پنداشته است قاتلان امام حسین (ع)،‌ یعنی همه آنها كه در قتل امام حسین (ع) شریك بودند، اهل اجتهاد و تأویل بودند، در آینده سخن خواهیم گفت.

خیانت ابن خلدون
پیش از این اشاره كوتاهی به دیدگاه ابن خلدون داشته ایم ولی از آنجا كه مقدمه و تاریخ ابن خلدون به فارسی ترجمه و بارها منتشر شده است و خاص و عام نسبت به مطالعه آن از خود رغبت نشان می دهند، بررسی تحلیل وی درباره عاشورا ضروری می نماید؛ وی می نویسد:
وقتی كه فسق و فجور یزید برای همه مردم روزگارش آشكار شد، شیعیان اهل بیت: در كوفه،‌ گروهی را پیش حسین (ع) فرستادند و او را به سوی خود خواندند تا به رهبری او قیام كنند. رای حسین چنین قرار گرفت كه بر یزید خروج كند؛ چون فسق یزید را آشكار و خود را با پشتیبانی كوفیان بر این كار توانا می دید و گمان می برد كه اهلیّت و شوكت در كار را دارد. اهلیّت را چنان كه خود نیز تصور می كرد، داشت. اما درباره شوكت اشتباه می كرد. خدا او را بیامرزد[!]...
پس اشتباه حسین آشكار شد؛ ولی این اشتباه در امور دنیوی بود و اشتباه در امور دنیوی به او ضرر نمی رساند. اما در حكم شرعی اشتباه نكرد؛ چرا كه حكم شرعی منوط به ظن و رای خودش بود و رای او چنین بود كه خیال می كرد بر این كار قدرت دارد. ابن عباس و ابن زبیر و ابن عمر و برادرش محمد حنیفه و دیگران، وی را از رفتن به كوفه بر حذر می داشتند؛ چون اشتباه وی را در این باره می دانستند. با این حال چون خواست خدا چنین بود او از راه خودش برنگشت. اما جز حسین، از صحابه همه آنان كه در حجاز و شام و عراق با یزید بودند و هم پیروان آنان، رای همگی این بود كه خروج بر یزید، فاسق هم كه باشد، جایز نیست؛ زیرا كه هرج و مرج و خون ریزی را در پی خواهد داشت و به همین جهت در این باره اقدامی نكرده، از رای حسین پیروی نكردند و با این حال وی را نیز انكار نكردند او را گناهكار نشمردند؛ چرا كه او خود مجتهد و اسوة مجتهدان بود و تو را این اشتباه نمی رسد كه بگویی آنان كه با حسین مخالفت كردند،‌نشستند و او را یاری نكردند، گناه كردند؛ زیرا آنان كه با یزید بودند اكثریّت اصحاب را تشكیل می دادند و به خروج بر یزید رای نمی دادند.
با این حال حسین نیز با رای و حق خودش در كربلا بود و به صحابه استشهاد می كرد و می گفت: بروید از جابربن عبدالله و ابوسعید خدری و انس بن مالك و سهل بن سعید و زید بن ارقم و مانند آنان، بپرسید. و از اینكه از یاری او بازنشسته بودند، منكر و متعرّض آنان نمی شد؛ زیرا می دانست كه یاری نكردن آنان نیز از سر اجتهادشان است، همان طور كه اقدام او نیز از سر اجتهاد بود...
جنگ با سركشان و گردنكشان،‌ یك شرطش هم از دیدگاه صحابه «به رهبری امام عادل بودن» است كه در مسئله مورد بحث ما آن شرط مفقود است. پس نه جنگ حسین با یزید جایز بود و نه درگیری یزید با حسین روا بود. [!]
چنان كه پیداست صحابه پرستی، شالوده این عبارت های عجیب است. وی عفّت قلم را نیز رعایت نكرده و در این عبارت های كوتاه نزدیك به ده بار عبارت «غَلَطَ» را در حق سیدالشهدا و سید  جوانان بهشت (ع) به كار برده و غلط الحسین  نوشته است و با بی انصافی تمام از قیام امام حسین (ع) با عنوان و عبارت خروج و خارجی یاد كرده است.
او حتی در تاریخ مفصلی كه پرداخته است، آنگاه كه به دوران یزید و قیام امام حسین (ع) رسیده، از گزارش حماسه حسینی و فاجعه كربلا سرباز زده است و فقط تا اعزام مسلم بن عقیل به كوفه پیش رفته و با خالی گذاشتن چند صفحه، تاریخ خویش را پی گرفته است؛ تا آنجا كه ناشران تاریخش مجبور شده اند، این خلأ و بُرِش تاریخی را از تواریخ دیگر وام گیرند و این نقص را به نوعی جبران كنند.

ادامه دارد...

منبع: افكار نیوز 

شنبه 23/10/1391 - 0:6
اهل بیت

متاسفانه دشمنان قسم خورده و دوستان نادان، هر كدام به نوعی و برای اغراض خاصی به این تحریف بزرگ دامن زده اند. تلاش مستمر و شبانه روزی دشمنان برای تحریف عاشورا به جایی رسید كه شهرت یافت: «قتل الحسین بسیف جدّه» و امام محمد غزالی در اثر معروفش نوشت:
روایت و حكایت كردن كشته شدن [امام] حسین و ماجرای درگیری و دشمنی میان صحابه و نقل كردن بر واعظ و غیر واعظ،‌ حرام است،‌ چرا كه این كار كینه صحابه و طعن زدن بر آنها را تهییج می كند، در حالی كه آنها بزرگان و اعلام دین هستند و آنچه كه از منازعه ها و درگیری ها میانشان رخ داده است، حمل به صحّت می شود و شاید كه این زد و خوردها از سر اشتباه در اجتهاد بوده نه از سر ریاست طلبی و دنیا خواهی همچنان كه پوشیده نیست.[!]
چنانچه ملاحظه می شود جناب غزّالی به صراحت و جسارت، فتوا به تحریم روایت عاشورا داده است. در این فتوای باطل،‌ غزّالی مرتكب سه تحریف بزرگ شده است:
۱. یزید را از صحابه و اصحاب پیامبر (ص) قلمداد كرده است!
۲. یزید را كه به قول ابوالحسن مسعودی، نویسنده تاریخ مروج الذهب، از فرعون هم ستمگرتر و بدتر بود، در ردیف «اعلام دین» جای داده است!!
۳. ظالم و مظلوم (یزید و امام حسین (ع) ) را در یك ردیف قرار داده و به اقدام هر دو، عنوان «اشتباه در اجتهاد» داده است! و همه این حق كشی ها و تحریفات بزرگ را فقط برمبنای صحابه پرستی مرتكب شده است. در این فتوا غزّالی بی گمان از «نواصب» و «كرامیّه» تاثیر پذیرفته و پیروی كرده است؛ زیرا به زعم آنها لعن یزید جایز نیست.
ولی علمای بزرگ اهل سنت این پندار ناصواب را از همان نخست،‌ به سختی انكار كرده اند و به آن دو فرقه گمراه و خارج از جماعت اهل سنت (نواصب و كرامیّه) جواب های صریح و روشنی داده اندو حتی كتاب ها و رساله های چندی را به صورت مستقل در ردّ آنها نوشته اند كه:
الرّد علی المتعصّب العنید المانع من لعن یزید را می توان نام برد. عبدالله پسر احمدبن حنبل امام حنابله از پدرش درباره لعن یزید استفتا كرد و احمدبن حنبل جواب داد: چگونه لعن نشود كسی كه خدا در كتابش، قرآن، وی را لعن كرده است. عبدالله جواب داد كه من كتاب خدا را قرائت كرده ام ولی لعن یزید را در آن نیافته ام. امام احمد گفت: «خدا در قرآن می فرماید: فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا ارْحامَكُمْ اولئِكَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ...
آیا می خواهید كه اگر والی و حاكم شدید، در زمین فساد و تباهی به راه اندازید و رَحَم های خود را قطع كنید؟ كسانی كه چنین كنند، همانان هستند كه خداوند لعنتشان كرده است. كدام فساد و قطع رحمی بدتر از آن كاری بود كه یزید انجام داد.
جماعتی از علمای عامّه به كفر یزید یقین داشته و به لعن وی تصریح كرده اند كه از آنهاست قاضی ابویعلی و حافظ ابن جوزی، و تفتازانی گفته است: «در اینكه بگوییم لعنت شأن اوست بلكه نداشتن ایمان او، درنگ نمی كنم. لعنت خدا بر او و اعوان و انصارش باد!» و جلال الدین سیوطی نیز به لعن وی تصریح كرده است. علامه آلوسی پس از آنكه دیدگاه علمای عامّه را در جواز لعن یزید نقل می كند، در نهایت نظر خود را چنین بیان می كند:
و من می گویم: رای غالب من، این است كه آن خبیث هیچ گاه رسالت پیامبر (ص) را تصدیق نكرده بود و مجموع اعمالی كه وی نسبت به اهالی خانه خداوند متعال و حرم پیامبر خدا (ص) (اهالی مكه و مدینه) و نسبت به عترت پاك و پاكیزه حضرتش، چه در حال حیات و چه پس از مرگ، انجام داد و كارهای زشت دیگری كه از وی صادر شد، این همه به هیچ وجه در دلالت بر اثبات بی ایمانی وی كمتر و ضعیف تر از این نبود كه ورقه ای از قرآن شریف را در نجاست بیندازد. گمان نمی كنم كه وضع وی بر عموم مسلمانان پنهان مانده باشد؛ چنین چیزی امكان ندارد تنها چیزی كه هست اینكه آنان مغلوب و مقهور بودند و از آنجا كه در اختناق و خفقان به سر می بردند، چاره ای جز صبر و سكوت نداشتند تا خدا حكم كند به كاری كه باید شود. و اگر هم تسلیم شویم به اینكه آن خبیث مسلمان بود، باید گفت مسلمانی بود كه آن قدر گناهان بزرگ را در خود جمع كرده بود كه از حیطه شمارش افزون و از توان بیان بیرون است. و من اعتقاد دارم و با صراحت می گویم كه هر كس چنین باشد، رواست كه لعنت شود اگر چه تصور نمی شود كسی از فاسقان مثل یزید باشد.
پرواضح است كه وی توبه نكرد و احتمال توبه اش از ایمانش هم ضعیف تر است و ابن زیاد و عمر بن سعد و جماعتی دیگر نیز به وی ملحق می شوند. لعنت خدای عزیز و جلیل بر همه آنان و بر انصار و اعوان و پیروان آنان و بر هر كسی كه به آنان تمایل داشته باشد؛ تا چشمی بر اباعبدالله الحسین (ع) بگرید و اشك ریزد، مستدام باد.

ادامه دارد ...

منبع: افكار نیوز 

شنبه 23/10/1391 - 0:4
اهل بیت

امام مهدی(عج) اولین آیه سوره حضرت مریم را به امام حسین(ع) تاویل نموده است؛
سعد بن عبدالله قمی گوید: به امام عصر(عج) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا تاویل آیه کهیعص چیست؟ فرمود: "هذه الحروف من انباء الغیب، اطلع الله علینها عبده زکریا، ثم قصها علی محمد و ذلک ان زکریا سال ربه ان یعلمه اسماء الخمسه فاهبط علیه جبرئیل فعلمه ایاها.."
این حروف از اخبار غیبی است که خداوند زکریا را از آن مطلع کرده و بعد از آن داستان آن را به حضرت محمد(ص) باز گفته است.
داستان از این قرار است که زکریا از پروردگارش درخواست کرد که اسماء خمسه طیبه را به وی بیاموزد؛ خداوند متعال جبرئیل را بر او فرستاد و آن اسامی پاک را به او تعلیم داد. زکریا چون نام های محمد، علی، فاطمه و حسن(ع) را یاد می کرد اندوهش برطرف می شد و گرفتاریش از بین می رفت و چون حسین را یاد می کرد بغض و غصه گلویش را می گرفت و می گریست و مبهوت می شد.
روزی گفت: بارالها چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می کنم آرامش می یابم و اندوهم برطرف می شود اما وقتی حسین را یاد می کنم اشکم جاری می شود و ناله ام بلند می شود؟
خدای تعالی او را از این داستان آگاه کرد و فرمود:"کهیعص" ؛ "کاف" اسم کربلا و "ها" رمز شهادت عترت طاهره است و "یا" نام یزید قاتل حسین و "عین" اشاره به عطش و "صاد" نشان صبر او است.
زکریا چون ای مطلب را شنید نالان و غمگین شد و تا سه روز از عبادتگاهش بیرون نیامد و به کسی اجازه نداد نزد او بیاید و گریه و ناله سر داد و چنین نوحه گفت: بارالها از مصیبتی که برای فرزند بهترین خلایق خود تقدیر کرده ای دردمندم. خدایا آیا این مصیبت را بر آستانه او نازل می کنی؟ آیا جامه این مصیبت را بر تن علی و فاطمه می پوشانی؟ آیا این غم را بر ساحت آنان فرود می آوری؟
بعد از آن گفت: بارالها فرزندی به من عطا کن تا در پیری چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصی من قرارده ؛ آنگاه مرا دردمند او گردان؛ همچنان که حبیبت محمد را دردمند فرزندش گرداندی!
خداوند حضرت یحیی را به او بخشید و او را دردمند وی ساخت؛ لذا بین امام حسین و حضرت یحیی نیز شباهت هایی وجود دارد و نحوه شهادت هم شبیه همدیگر است یعنی شقی ترین فرد سر مقدس آنان را از تن جدا نمود و برای فرد ناپاکی هدیه فرستاد و او نیز سر مقدس را داخل طشت طلا گذاشت.

منبع:  http://www.sibtayn.com

شنبه 23/10/1391 - 0:1
اهل بیت
ابن لهیعه مى گوید: در بیت الله الحرام طواف مى كردم ناگاه مردى را دیدم كه گفت : خداوندا! مرا بیامرز؛ اگر چه گمان ندارم كه بیامرزى ! من به او گفتم :
اى بنده خدا! از خداى تعالى بپرهیز و چنین سخنان باطل نگو؛ زیرا اگر گناهانت به مثابه قطرات باران یا برگ درختان باشد و تو استغفار نمایى ، خداى عزوجل گناهانت را مى بخشد كه غفور و رحیم است .
آن مرد گفت : به نزد من بیا تا قصه خویش را به تو حكایت نمایم .
من به نزدش رفتم گفت :
بدان كه من با چهل و نه نفر دیگر همراه سر نازنین حضرت امام (علیه السلام) به شام رفتیم و برنامه ما این بود كه چون شب مى شد آن سر مبارك را در میان تابوت مى گذاردیم و بر دور آن تابوت جمع مى شدیم و به شرابخوارى مى پرداختیم . پس شبى از شب ها رفیقان من به عادت شب هاى پیش به شرب خمر مشغول شدند و مستت گشتند و من آن شب لب به شراب نزدم و چون شب كاملا تاریك شد، آواز رعدى به گوشم رسید و برقى را مشاهده كردم و ناگهان دیدم درهاى آسمان باز گردید، حضرت آدم و حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و حضرت اسحاق و پیغمبر ما حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) از آسمان نازل شدند و جبرئیل با گروهى از ملائكه در خدمت ایشان بودند.
جبرئیل به نزدیك آن تابوت كه سر مطهر در آن بود رفته و آن را بیرون آورد و بر سینه خود چسبانید و بوسید. سایر انبیاء (علیهم السلام) هم مانند جبرئیل ، آن سر مبارك را زیارت مى كردند و حضرت رسول به محض دیدن سر نازنین ، گریه مى نمود و انبیاء (علیهم السلام) به او تعزیت مى گفتند.
جبرئیل به خدمتش عرضه داشت : یا محمد! به درستى كه خداوند عزوجل مرا امر فرموده كه مطیع فرمانت باشم به آنچه كه در حق امت خود بفرمایى به جا آورم ؛ اگر مى فرمایى زمین را به زلزله در آورم تا سطح زمین از زیر ایشان برگردانم چنانكه بر قوم لوط چنین كردم . رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: چنین منما؛ زیرا مرا با امت وعده گاهى است در روز قیامت در حضور پروردگار عالمیان . پس ملائكه به سوى ما آمدند تا ما را به قتل رسانند، من فریاد الامان به سوى پیامبر عالمیان ، بر آوردم . رسول الله (صلى ا لله علیه و آله و سلم) فرمودند: برو خدا تو را نیامرزد.

لهوف سید بن طاوس
جمعه 22/10/1391 - 23:49
اهل بیت

عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب(علیه السلام) کودک 11 ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است.
شیخ مفید چنین نقل می کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سرمبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آن ها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.
عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و درخیمه گاه با زنان به سر می برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، ازخیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت ودر کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به اورسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین(علیه السلام) به خواهرش فرمود: احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید. آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت: والله لا افارق عمّ ؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم.

نحوه شهادت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)
ناگاه ابجر بن کعب شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‏خواهی عمویم را بکشی؟ بَجر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد: یا امتاه؛ ای مادرم! امام حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: "ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: "پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام مرگ  آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آن ها تفرقه بینداز و هر کدام رابه راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.
در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند.
ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست حرملة بن الکاهل الاسدی به شهادت رسید.
در زیارت ناحیه مقدسه آمده: السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی وسپس بر قاتل او به نام حرملة بن کاهل الاسدی نفرین شده است.
منبع: شیعه نیوز

جمعه 22/10/1391 - 23:48
اهل بیت

* به نظر شما چه تحریفاتی ممکن است مسئله عاشورا را مورد تهدید قرار دهد؟
- قیام امام حسین(ع) ابعاد گوناگونی دارد و از این جهات قابل بررسی و نیز تأثیرگذار است. من معتقدم که دشمنان اهل بیت(ع) با اقدامی حساب شده طرز تفکر خاصی را القا کردند. آنها با این طرز تفکر که هر کس بر ما حاکم شد فقط مسلمان باشد و به هر صورت به روی کار آمد، مشروع است، یزیدیان را حق جلوه دهند و هر کسی که مقابل اینها ایستاد ولو اینکه انگیزه مثبت و دینی داشته باشد اما به خاطر دودستگی که بین مسلمانان ایجاد کرده، زیر سؤال ببرند.
یعنی ما می بینیم که برخی از اهل تسنن بر امام حسین(ع) خرده می گیرند که با اینکه یزید آدم فاسق و فاسدی بود اما وقتی امکان ایستادن در مقابل او را نداشت چرا خود و نزدیکانش را به خطر انداخت و حتی جسارت و وقاحت را به آنجا می رسانند که می گویند امام حسین(ع) خلاف این آیه قرآن «لا تُلقُوا بِأیدیکم الی التّهلُکَه» عمل کرد. یعنی با دستان خود، خودتان را هلاک نکنید. اینها می خواهند این را القا کنند که ولو اهداف امام ارزشی باشد اما وقتی امکان تحقق آن نیست نباید قیام می کرد چون در طرز تفکر عامه اهل تسنن داریم که اگر دیدید خلیفه و رهبر جامعه خلاف شرع می کند او را نصیحت کنید اگر توجه کرد که بهتر و اگر توجه نکرد و شعائر اسلامی را مورد هتک قرار داد، شما می توانید مقابل او به شرطی که مفسده نداشته باشد، بایستید. مفسده نداشته باشد به اصطلاح درد سر نداشته باشد. یعنی خودتان را به دردسر نیندازید و آنها قیام امام حسین(ع) را با این طرز تفکر برای مخاطب سنی زیرسؤال می برند.
خوب! ما کاری به آنها نداریم. آنها با این توجیهات می خواهند از اعتقادات و خلفای غاصب شان دفاع کنند. اما در شیعه فلسفه قیام امام حسین(ع) و اینکه ایشان پیشوا و الگو برای پیروان خود هست در طول چند قرن توسط بسیاری به فراموشی سپرده شد یعنی امام(ع) با این قیام می خواهند به مردم در طول تاریخ نشان دهند که اگر شرایطی مشابه شرایط من پیش آمد، وظیفه شما قیام است ولو اینکه به قیمت جانتان و از دست رفتن عزیزانتان و اسارت کسان تان بینجامد.
اساسا معنای امام(ع) الگو و پیشوا بودن است و ما باید از او تبعیت کنیم و این مسئله در خیلی از مقاطع تاریخی به فراموشی سپرده شده است. گویی فقط امام حسین(ع) چنین وظیفه ای داشت و بیشتر روی بعد عاطفی قیام کربلا توجه شده، هرچند که ما از این بعد هم نباید غافل باشیم اما امام حسین(ع) قیام نکرد که با شهادت مظلومانه خویش اشک شیعیان را در طول تاریخ جاری کند، اگرچه این فاجعه به قدری عظیم است که تا دنیا دنیاست آزادگان عالم باید بر چنین مصیبتی بگریند اما بنا این نبود، بله ما در روایت داریم که اگر کسی به اندازه بال مگسی در عزای امام حسین(ع) اشک بریزد چقدر در نزد خدا ارزش دارد اما این نیست که گناه کنیم و اهداف اصلی امام را فراموش کنیم و در روز قیامت به برکت گریستن بر امام حسین(ع) ما را به بهشت ببرند! در حالی که به ظلم های یزیدی ها و ابن زیادهای زمان تن داده باشیم. از این بعد تحریفاتی در متن عزاداری ها گاهی دیده می شود که باید روشنگری کرد.
* پس معنای قتیل العبرات چیست؟
- امام حسین(ع) و به طور کلی اهل بیت به قدری در پیشگاه الهی اجر و قرب دارند که هر کس به هر صورت به آن بزرگواران روی آورد و به آن ها ابراز ارادت خالصانه کند در نزد خدا ارزشمند است. متأثر شدن و گریستن بر مظلومیت امام حسین(ع) ارزش دارد حتی اگر فلسفه قیام امام حسین(ع) را هم درک نکرده باشد در نزد خداوند اجر دارد و نمی توان این مسئله را نفی کرد. معنی قتیل العبرات این می تواند باشد که حتی از راه احساسات و عواطف خالصانه می توان به اهداف اصلی امام حسین(ع) رهنمون شد کما اینکه مردم ایران در همین جلسات برپایی عزاداری امام حسین(ع) آگاه شدند و نسبت به رژیم شاه به پاخاستند.
* یکی از شبهات در مورد فتوای شریح قاضی در مورد قتل امام حسین(ع) است، اگر چنین است آیا این کار او راه را برای دشمنان بسیار باز نکرد و خیلی از انتقادها را خاموش نکرد؟
- این مطلب کاملا غیرواقعی است و در هیچ منبع دست اول راجع به واقعه کربلا چنین مطلبی نیامده است. دوم اینکه ابن زیاد ملعون به هیچ وجه برای کار خود فتوا لازم ندارد و او با صراحت و گستاخی کار خود را پیش برد. آن جانی و ناپاک از هیچ نمی هراسید نه از خدا و از پیامبر و نه اینکه بخواهد مردم را توجیه کند. او چنان توانسته بود با جنگ روانی بر مردم کوفه سیطره پیدا کند و آنها را مرعوب کرده بود که دنبال پشتوانه شرعی نبود. اگر اینگونه بود مختار باید دمار از روزگار شریح قاضی در می آورد. مختاری که عاملان دسته چندم فاجعه کربلا را به سزای اعمالشان رساند چطور با او برخورد نمی کند. و این در حالی است که مختار برای ادامه قضاوتش به او حکم می دهد اما او نپذیرفت.
* حضرت زینب(س) خطاب به امام حسین(ع) می فرماید: بِابی‌ مَن‌ْ اَضْحی‌"، عَسکَرُه‌ُ فی‌ یَوْم‌ِ الاِثنین‌ نَهبا، بِابی‌ مَن‌ْ فِسْطاطُه‌ُ مُقطَّع‌ُ العُری‌". به‌ فدای‌ آن‌ کس‌ که‌ سپاهش‌ روز دوشنبه‌ غارت‌ شد. این عبارت و خطاب دارای چه بار معنایی است و هدف آن حضرت از این عنوان چه بوده است؟
- عموم محققان بر این عقیده اند که حضرت زینب(س) با این جملات اشاره به واقعه سقیفه دارند که در روز دوشنبه بود و واقعه کربلا در روز جمعه اتفاق افتاد. یعنی اگر آن دوشنبه شوم پدید نیامده بود و ولایت اهل بیت محقق شده بود، فاجعه کربلا هم پدید نمی آمد و نتیجه سقیفه، فاجعه عاشورا و شهادت اباعبدالله الحسین(ع) می شود.

از سایت  http://www.sibtayn.com

جمعه 22/10/1391 - 23:45
اهل بیت

دکتر رجبی دوانی در مورد تأثیر قیام عاشورا بر تاریخ پس از خود گفت: بعد از عاشورا، قیام های متعددی بعضا با انگیزه های ارزشمند و یا حتی دنیایی صورت گرفت اما آن طرز تفکر غلط گذشته فرو ریخت که نمی توان در مقابل خلیفه قیام کرد و حرف حق را زد.
به گزارش نامه به نقل از مهر، دکتر محمدحسین رجبی(دوانی) کارشناس تاریخ اسلام و معاون پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین(ع) در مورد واقعه عاشورا به سؤالات پاسخ گفت که در پی می آید:
* جناب آقای رجبی واقعه عاشورا به صورت کلی چه تأثیری بر تاریخ بعد از خود در عالم اسلام گذاشت؟
- دکتر رجبی دوانی: قیام تحول زای امام حسین(ع) به گونه ای بود که توانست آن طرز تفکر غلطی که در جامعه اسلامی توسط خلفای غاصب در جامعه اسلامی تا آن زمان حاکم شده بود را از مبنا به هم بریزد. به این صورت که خلفای غاصب چون در جایگاه جانشین رسول خدا(ص) نشسته بودند، اینگونه القا کرده بودند که آنها متولی دین و دنیای مردم هستند و اطاعت آنها واجب است و مردم نباید اجازه انتقاد و یا زیرسؤال بردن اعمال آنها را داشته باشند.
بدعت هایی که خلیفه اول و دوم گذاشتند، جامعه پذیرا شد و خلیفه سوم بدعت هایی را پدید آورد و تا زمانی که منافع اکثر سرشناسان به خطر نیفتاده بود و رانتخواران ویژه ای در حکومت عثمان پدید نیامده بودند او را هم اطاعت می کردند ولی زمانی که سیاست های عثمان موجب شد حق و حقوق بسیاری از مردم تضییع شود، در مقابل او ایستادند. ولی آنجا هم فقط قائل به این بودند که اگر برخی از سیاست هایش را عوض کند ما کماکان مطیع او خواهیم بود. منتهی خلیفه بر مبنای همان جایگاهی که برای خود قائل بود، حق انتقاد برای مردم قائل نشد و سرسختی او باعث شد که او را از میان بردارند.
اما وقتی معاویه پس از صلح با امام حسن(ع) بر عالم اسلام مستولی شد، پا را از این فراتر گذاشت. یعنی اگر خلفای پیشین به اعتبار اینکه در جای پیامبر نشستند این حق را برای خود می دانستند که باید مطاع باشند و جامعه مطیع باشد، اما معاویه کاری کرد که خود را خلیفة الله نامید و جای هیچگونه انتقاد برای امت نگذاشت. لذا می بینید که خلاف شرع، عرف و اخلاق فرزند ناخلف خود را ولیعهد می کند و جامعه هم عکس العملی نشان نمی دهد و می پذیرد.
اگر امام حسین(ع) قیام نکرده بود که این طرز تفکر خلاف شرع را درهم بکوبد و مبانی آن را باطل کند چیزی از اسلام باقی نمی ماند و جامعه اسلامی به تباهی محض فرو می رفت لذا می بینید که بعد از قیام امام حسین(ع) نه تنها پیروان اهل بیت(ع) بلکه آنهایی که ائمه را به عنوان رهبران الهی نپذیرفتند، در برابر حاکمیت ها می ایستند. بعد از عاشورا، قیام های متعددی بعضا با انگیزه های ارزشمند و یا حتی دنیایی صورت گرفت اما آن طرز تفکر غلط گذشته فرو ریخت که نمی توان در مقابل خلیفه قیام کرد و حرف حق را زد.
* شعار یا لثارات الحسین چه تأثیری بر تاریخ اسلام و حتی ظهور حکومت بنی عباس دارد، اصولا چه سوء استفاده هایی از این شعار برای قدرت و حکومت شده است؟
- خونخواهی امام حسین(ع) البته توسط توابین مطرح شد. توابین از پیشگامان دعوت امام حسین(ع) به کوفه بودند اما به عللی که برای خود آنها هم بعدها قابل قبول نبود از یاری امام حسین(ع) خودداری کردند. هرچند به جنگ با امام نرفتند اما در یاری امام کوتاهی کردند و کوتاهی خود را در وقوع فاجعه عظیم عاشورا سهیم می دانستند و در صدد جبران برآمدند لذا آنها بودند که برای نخستین بار ندای «یالثارات الحسین» را سر دادند و مردم را به قیام علیه حاکمیت بنی امیه فراخواندند.
هدف آن ها این بود که برای جبران کوتاهی خود بر ضد دشمنان اهل بیت(ع) قیام می کنیم یا پیروز می شویم و بنی امیه را بر می اندازیم که در آن صورت رهبری جامعه را به اهل آن یعنی امام سجاد(ع) خواهیم داد و یا در این راه کشته می شویم که در این صورت باشد که خدای تعالی از بار گناه ما در کوتاهی یاری به امام حسین(ع) بکاهد. اما قیام توابین به شکست انجامید و بخش بزرگی از آنها کشته شدند.
همزمان با توابین، مختار حرکت کرد اما قیام او از لحاظ دیدگاه و روش در مقابله با دشمنان اهل بیت(ع) با توابین متفاوت بود. مختار هم با همین شعار و هدف مقدس به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد اما تفاوت مختار با توابین در این بود که مختار در عدم یاری امام حسین(ع) عذر موجه شرعی داشت چون در زمان عاشورا در زندان عبیدالله زیاد بود اما توابین می توانستند یاری کنند اما کوتاهی کردند.
مختار با شعار «یالثارات الحسین» توانست محبان اهل بیت(ع) و حتی کسانی که شیعه نبودند اما احساساتشان به خاطر شهادت فرزند پیغمبر جریحه دار شده بود را هم به خود جذب کند و موفق شود بخشی از جنایتکاران کربلا را به سزای شان برساند منتهی دولت او دولت مستعجل بود و با هجمه زبیریان کار مختار به شهادت انجامید اما قضیه قیام های پس از عاشورا ادامه داشت یعنی ما قیام «زید بن علی» نواده امام حسین و فرزند امام سجاد(ع) را داریم که او هم با الهام از قیام جد بزرگوارش، در برابر ظلم بنی امیه ایستاد و در پیشبرد اهداف خود به واقعه کربلا و شهادت مظلومانه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) استناد می کرد لذا بخش عمده ای از کوفیان به او پیوستند اما قیام او هم به شکست و شهادت انجامید.
بعد از او، قیام فرزندش را در خراسان داریم که مردم این منطقه به او پیوستند. یحیی بن زید وارث دو شهادت یکی جدش امام حسین(ع) و دیگری پدرش بود لذا خراسانیان او را یاری کردند اما در برابر فرمانروای مقتدر اموی خراسان موفق نشد و به شهادت رسید. اما شهادت او موجب شد خراسان به شدت بر ضد بنی امیه تهییج شود و ما در تاریخ داریم که تا یکسال هر نوزاد پسری که در خراسان متولد می شد نام او را به یاد یحیی بن زید، «یحیی» می گذاشتند و این قضیه باعث شد بنی عباس که شاخه ای از بنی هاشم و تحت ظلم بنی امیه بودند -اما نه مانند طالبیان یعنی اولاد ابوطالب- از حدود سال 100 هجری در صدد بیرون آمدن از این شرایط باشند.
عباسیان اما با وجود علم به حقانیت اهل بیت درصدد کسب قدرت برای خود بودند یعنی از احساسات تحریک شده مردم در اثر واقعه کربلا و شهادت زید و یحیی نهایت بهره را بردند یعنی در بیان فجایع بنی امیه شهادت مظلومانه امام حسین(ع) را بیان می کردند و قید می کردند که برای خونخواهی خاندان پیامبر باید بنی امیه را نابود کرد و دعوتگرانی را به نقاط مختلف عالم اسلام فرستادند و با یک حرکت حساب شده و مخفی به ویژه در خراسان که آمادگی قیام را داشت موفق شدند مردم را برای قیام بر ضد بنی امیه سازماندهی کنند لذا از آنجا که خراسان این آمادگی را داشت و از شام مرکز خلافت دور بود و به ویژه شخصی به مانند «ابومسلم» که مورد توجه و اعتماد خراسانی ها بود در این کار موفق شد و توانست قیام را از خراسان آغاز کند و مردم را به سوی شام گسیل کند.
در حقیقت موفقیت عباسیان در پیشبرد اهداف خود مرهون بهره برداری آنها از بحث خونخواهی امام حسین(ع) بود که ضمن تأکید بر این موضوع، مردم را دعوت به براندازی بنی امیه و پذیرفتن خلافت و رهبری فردی پسندیده از خاندان پیامبر می کردند اما تصور این بود که فرد پسندیده از اهل بیت(ع) است اما آنها مرادشان خودشان بود که در این راه هم  موفق شدند.

 

ادامه دارد... 

جمعه 22/10/1391 - 23:41
اهل بیت

 

                   نام            نقش وی در كربلا      سرانجام و چگونگی مرگ

 

 

جمعه 22/10/1391 - 23:37
اهل بیت

تکیه خبر با استناد به دانشنامه ۱۴ جلدی امام حسین(ع)، فهرستی از اصلی ‌ترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه کرده است که در جدول زیر ارائه می ‌شود:

 

جمعه 22/10/1391 - 23:34
اهل بیت


با نگاهی  اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی  حسین (ع )، درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنی  و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر
از درک و دید ما گذشته است . اکنون مروری  کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری  و حتی در آخرین شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می داند که من نماز و تلاوت
(26) قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم ". (27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب "اسد الغابة " می نویسد: "کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می داد". شخصیت حسین بن علی  (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی بابرادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به (29) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای  حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی  می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای اوخلوت نمی کردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی  می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او همپذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "، خداوند متکبران را دوست نمی دارد. پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید". آنهاهم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب پذیرایی گرمی  (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند،از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی  می گوید: "چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند،فرمود این پینه ها اثر کیسه های  غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه (32) زنهای  شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید".
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان می توان در داستان "ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام " دریافت ، که اجمال و فشرده اش را در اینجا متذکر می شویم : یزید به زمان ولایت عهدی ، با این که همه نوع وسایل شهوترانی و کام جویی و کامروایی از قبیل پول ، مقام ، کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.
پدرش معاویه به جای این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده ای  نشان دهد، با حیله گری  و دروغ پردازی و فریبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زنپاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندی خود
را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و این رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ، برای همیشه در تاریخ به یادگارماند. علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:
"ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی  عظمت و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه والاییها و فرازمندیها است ". آری ، مردی که وارث بی کرانگی  نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی  (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد. درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینهتمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها می باشد، او به تنهایی  می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت راضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.

از مقاله ای برگرفته از  http://netgirls.blogfa.com

جمعه 22/10/1391 - 23:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته